Dictiornary-Farsi | صندوق مزار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 142 (7 milliseconds)

English	Persian
altar-tomb	صندوق مزار


Other Matches

ensepulchre	مزار
gods acre	مزار
sepulchers	مزار مقبره
bier	مقبره مزار
biers	مقبره مزار
sepulchre	مزار مقبره
sepulchres	مزار مقبره
sepulcher	مزار مقبره
cash office	صندوق
cases	صندوق
funded	صندوق
fund	صندوق
case	صندوق
lacunar	صندوق
chest	صندوق
hutches	صندوق
hutch	صندوق
coffers	صندوق
coffer	صندوق
chest set	صندوق
boxes	صندوق
box	صندوق
water jacket	صندوق اب
cashing	صندوق
cashes	صندوق
chests	صندوق
cashed	صندوق
cash	صندوق
cash box	صندوق پول
bank of deposit	صندوق پس انداز
risk money	کسر صندوق
caisson	صندوق مهمات
cashier's allowance	کسر صندوق
box maker	صندوق ساز
to coffer	در صندوق اندوختن
box type van body	بدنه صندوق
cash deficit	کسر صندوق
box caisson	صندوق قالب پی
money box	صندوق دستگیری
money box	صندوق اعانه
post-boxes	صندوق پست
pension fund	صندوق بازنشستگی
poor box	صندوق اعانه
post-box	صندوق پست
letterboxes	صندوق مراسلات
letterboxes	صندوق پست
letterbox	صندوق مراسلات
letterbox	صندوق پست
loan fund	صندوق وام
letter drop	صندوق پست
cash office	دایره صندوق
postbox	صندوق پست
strongbox	گاو صندوق
kench	تغار صندوق
letter box	صندوق پست
savings bank	صندوق پس انداز
mailboxes	صندوق پست
crate	صندوق مشبک
savings bank	صندوق پس انداز
provident bank	صندوق پس انداز
penny bank	صندوق پس انداز
cases	پوشانیدن صندوق
cases	صندوق جعبه
case	پوشانیدن صندوق
case	صندوق جعبه
trustee savings bank	صندوق پس انداز
bins	جازغالی صندوق
bin	جازغالی صندوق
crates	صندوق مشبک
closeted	صندوق خانه
closeting	صندوق خانه
closets	صندوق خانه
trunk	بشکه صندوق
trunks	بشکه صندوق
ballot box	صندوق ارا
ballot boxes	صندوق ارا
mailbox	صندوق پست
closet	صندوق خانه
aid fund	صندوق تعاون
money-boxes	صندوق اعانه
money-box	صندوق اعانه
yegg	دزد صندوق شکن
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
depositary for a fund	سپرده برای یک صندوق
caisson	[محفظه یا صندوق زیرآبی]
boot [British E]	صندوق چمدان [خودرو]
trunk [American E]	صندوق چمدان [خودرو]
post	صندوق پست تعجیل
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
european monetary fund	صندوق پولی اروپا
trunks	چمدان بزرگ صندوق
chested	صندوق یا سینه دار
boxy	بشکل صندوق مشت زن
boxlike	بشکل صندوق یاجعبه
boot locke	قفل صندوق عقب
cash registers	صندوق پول شمار
cash register	صندوق پول شمار
trunk	چمدان بزرگ صندوق
crates	صندوق بزرگ چوبی
crate	صندوق بزرگ چوبی
repository	صندوق تابوت فرف
repositories	صندوق تابوت فرف
posts	صندوق پست تعجیل
post-	صندوق پست تعجیل
gold pool	صندوق مشترک طلا
mess treasurer	متصدی صندوق باشگاه
incase	در صندوق قرار دادن
safecracker	دزد صندوق باز کن
social insurance fund	صندوق بیمههای اجتماعی
posted	صندوق پست تعجیل
orderly bin	صندوق زباله در خیابان
cashes	دریافت کردن صندوق پول
cashing	دریافت کردن صندوق پول
savings and loan association	صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
pillar boxes	صندوق پستی ستونی شکل
pillar box	صندوق پستی ستونی شکل
cash	دریافت کردن صندوق پول
IMF	مخفف صندوق بینالمللی پول
international monetary fund	صندوق بین المللی پول
community chest	صندوق اعانه برای امورخیریه
cashed	دریافت کردن صندوق پول
cash register	صندوق [محل پرداخت پول]
casket	جعبه جواهر صندوق یاتابوت
caskets	جعبه جواهر صندوق یاتابوت
feretory	[صندوق آثار مقدس کلیسا]
yeggman	جانی ولگرد دزد صندوق شکن
slop chest	صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
raee show	نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
fund	تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded	تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
sales register	صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
mailbox	انباره پیغام های پستی صندوق پست
mailboxes	انباره پیغام های پستی صندوق پست
humidor	صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
safe deposit	صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
rain box	صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
To cast ones vote.	رأی خودرا دادن (به صندوق رأی ریختن )
special drawing rights	این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است