Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
slop chest
صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
Other Matches
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
crewing
کارکنان کشتی
crew
کارکنان کشتی
crewed
کارکنان کشتی
crews
کارکنان کشتی
coxswain
پیشکار کارکنان کشتی
toggery
ملبوس
bibandtucker
ملبوس
clothes
ملبوس
togs
ملبوس
knitwear
ملبوس کشبافی
lingerie
ملبوس کتانی
raiment
ملبوس پوشاندن
haberdashery
مغازه ملبوس مردانه
regimentals
لباس متحدالشکل نظامی ملبوس هنگی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
staff
کارکنان
employees
کارکنان
staffed
کارکنان
staffs
کارکنان
personnel
کارکنان
hotel staff
کارکنان هتل
crewed
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewing
کارکنان هواپیماوامثال ان
staffed
کارمندان کارکنان
crew
کارکنان هواپیماوامثال ان
employees empowerment
توانمندسازی کارکنان
personnel training
اموزش کارکنان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
crews
کارکنان هواپیماوامثال ان
staff
کارمندان کارکنان
staffs
1- ستاد 2- کارکنان
furnace crew
کارکنان کوره
private employees
کارکنان خصوصی
ground crew
کارکنان هواپیما
staffs
کارمندان کارکنان
staffed
1- ستاد 2- کارکنان
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
establishments
موسسه دسته کارکنان
establishment
موسسه دسته کارکنان
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
editorial board
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
cases
صندوق
box
صندوق
boxes
صندوق
cashing
صندوق
cashes
صندوق
cashed
صندوق
cash
صندوق
case
صندوق
funded
صندوق
cash office
صندوق
coffer
صندوق
lacunar
صندوق
hutches
صندوق
fund
صندوق
chest
صندوق
chest set
صندوق
hutch
صندوق
coffers
صندوق
chests
صندوق
water jacket
صندوق اب
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
case
صندوق جعبه
aid fund
صندوق تعاون
crate
صندوق مشبک
altar-tomb
صندوق مزار
to coffer
در صندوق اندوختن
post-boxes
صندوق پست
loan fund
صندوق وام
caisson
صندوق مهمات
case
پوشانیدن صندوق
pension fund
صندوق بازنشستگی
letterbox
صندوق پست
money box
صندوق دستگیری
bank of deposit
صندوق پس انداز
post-box
صندوق پست
money-box
صندوق اعانه
letterboxes
صندوق مراسلات
letterbox
صندوق مراسلات
poor box
صندوق اعانه
postbox
صندوق پست
crates
صندوق مشبک
cases
صندوق جعبه
money-boxes
صندوق اعانه
cases
پوشانیدن صندوق
money box
صندوق اعانه
box type van body
بدنه صندوق
box maker
صندوق ساز
box caisson
صندوق قالب پی
letterboxes
صندوق پست
closet
صندوق خانه
trustee savings bank
صندوق پس انداز
bin
جازغالی صندوق
bins
جازغالی صندوق
penny bank
صندوق پس انداز
strongbox
گاو صندوق
mailboxes
صندوق پست
mailbox
صندوق پست
ballot boxes
صندوق ارا
trunks
بشکه صندوق
trunk
بشکه صندوق
savings bank
صندوق پس انداز
kench
تغار صندوق
provident bank
صندوق پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
risk money
کسر صندوق
cash deficit
کسر صندوق
closets
صندوق خانه
cashier's allowance
کسر صندوق
letter box
صندوق پست
letter drop
صندوق پست
cash box
صندوق پول
closeting
صندوق خانه
ballot box
صندوق ارا
cash office
دایره صندوق
closeted
صندوق خانه
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
crate
صندوق بزرگ چوبی
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
orderly bin
صندوق زباله در خیابان
caisson
[محفظه یا صندوق زیرآبی]
gold pool
صندوق مشترک طلا
cash register
صندوق پول شمار
cash registers
صندوق پول شمار
exchanged stabilization fund
صندوق تثبیت ارز
depositary for a fund
سپرده برای یک صندوق
boot
[British E]
صندوق چمدان
[خودرو]
trunk
[American E]
صندوق چمدان
[خودرو]
social insurance fund
صندوق بیمههای اجتماعی
crates
صندوق بزرگ چوبی
incase
در صندوق قرار دادن
boot locke
قفل صندوق عقب
safecracker
دزد صندوق باز کن
posts
صندوق پست تعجیل
posted
صندوق پست تعجیل
trunks
چمدان بزرگ صندوق
repositories
صندوق تابوت فرف
repository
صندوق تابوت فرف
chested
صندوق یا سینه دار
post-
صندوق پست تعجیل
post
صندوق پست تعجیل
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
boxlike
بشکل صندوق یاجعبه
trunk
چمدان بزرگ صندوق
yegg
دزد صندوق شکن
boxy
بشکل صندوق مشت زن
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
cash register
صندوق
[محل پرداخت پول]
cashed
دریافت کردن صندوق پول
cashes
دریافت کردن صندوق پول
cashing
دریافت کردن صندوق پول
IMF
مخفف صندوق بینالمللی پول
pillar boxes
صندوق پستی ستونی شکل
community chest
صندوق اعانه برای امورخیریه
feretory
[صندوق آثار مقدس کلیسا]
casket
جعبه جواهر صندوق یاتابوت
international monetary fund
صندوق بین المللی پول
pillar box
صندوق پستی ستونی شکل
caskets
جعبه جواهر صندوق یاتابوت
savings and loan association
صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
cash
دریافت کردن صندوق پول
raee show
نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
yeggman
جانی ولگرد دزد صندوق شکن
fund
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
sales register
صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
funded
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com