Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (6 milliseconds)
English
Persian
trade
صنعت
traded
صنعت
industries
صنعت
industry
صنعت
craft
صنعت
crafts
صنعت
art
صنعت
arts
صنعت
craftsman trade
صنعت
Other Matches
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
artless
بی صنعت
export industry
صنعت صادراتی
family industry
صنعت خانوادگی
extractive industry
صنعت استخراجی
manufacturing
صنعت ساخت
electric industry
صنعت برق
chiasmus
صنعت قلب
competitive industry
صنعت رقابتی
computer industry
صنعت کامپیوتر
declining industry
صنعت رو به زوال
contracting industry
صنعت ساختمان
domestic industry
صنعت داخلی
filmdom
صنعت سینما
textile industry
صنعت نساجی
manufacturing industry
صنعت کارخانهای
metal working industry
صنعت فلزکاری
oil industry
صنعت نفت
sick industry
صنعت بیمار
palinode
صنعت انکار
philotechnic
صنعت دوست
plastic industry
صنعت پلاستیک
textile industry
صنعت بافندگی
structrual engineering industry
صنعت سازه
haniwork
صنعت دست
cottage industry
صنعت روستایی
industrial espionage
جاسوسی در صنعت
cottage industries
صنعت روستایی
infant industry
صنعت نوزاد
weak industry
صنعت کساد
iron industry
صنعت اهن
weak industry
صنعت ضعیف
service industry
صنعت خدمات
ceramics industry
صنعت سرامیک
technology
صنعت شناسی
mystery
صنعت هنر
handicraft
صنعت دستی
hyperbole
صنعت اغراق
craftsmen
هنرپیشه صنعت گر
craftsman
هنرپیشه صنعت گر
industrialists
صنعت کار
industrialists
صاحب صنعت
technologies
صنعت شناسی
labour intensive industry
صنعت کاربر
industrialist
صاحب صنعت
industrialist
صنعت کار
mysteries
صنعت هنر
simile
صنعت تشبیه
antistrophe
صنعت تجنیس
similes
صنعت تشبیه
automotive
صنعت اتومبیل
automotive industry
صنعت اتومبیل
motorcar industry
صنعت اتومبیل
artificer
صنعت کار
industrialism
صنعت گرایی
agro industry
کشت و صنعت
shipping trade
صنعت حمل و نقل
beaver
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
sick industry
صنعت عقب مانده
carrying-trade
صنعت حمل و نقل
carrying business
صنعت حمل و نقل
carrying trade
صنعت حمل و نقل
beaver fur
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
transport business
صنعت حمل و نقل
transport industry
صنعت حمل و نقل
transport trade
صنعت حمل و نقل
small scale industry
صنعت به مقیاس کوچک
non ferrous metal industry
صنعت فلزات غیراهنی
metaphor
صنعت استعاره کنایه
metaphors
صنعت استعاره کنایه
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
barrier to entry
منع ورود به صنعت
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
declining industry
صنعت درحال تنزل
expanding industry
صنعت در حال گسترش
electrotechnology
شناخت صنعت برق
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
talkie
صنعت فیلم ناطق
industrially
ازلحاظ کار و صنعت
machine building industry
صنعت ماشین سازی
counterpoint
صنعت ترکیب الحان
confectionery
صنعت شیرینی سازی
nationalized industry
صنعت ملی شده
location of industry
تعیین مکان صنعت
handicraft
صنعت دستی حرفه
talkies
صنعت فیلم ناطق
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
cuttler
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiter
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiter
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
cuttler
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
elaborately
ازروی صنعت و نازک کاری
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
location of industry
تعیین محل استقرار صنعت
long run industry supply curve
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
globe valve
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
industrial
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve
شیر سوپاپی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
Irans industry is progressing.
صنعت ایران درحال ترقی است
Want is the mother of industry.
<proverb>
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
aviationelectronic
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
eisa
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
extended industry standard architecture
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
poor prospects for the steel industry
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
location theory
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
Hollywood
شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com