Dictiornary-Farsi | صنعت خدمات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
service industry	صنعت خدمات


Other Matches

cross servicing	خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services	یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
motor vehicle industry	صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry	صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
services	خدمات
unbundled	خدمات
field duty	خدمات رزمی
Civil Service	خدمات کشوری
joint services	خدمات مشترک
loyal services	خدمات صادقانه
medical service	خدمات پزشکی
medical services	خدمات پزشکی
civil services	خدمات دولتی
personnel services	خدمات کارمندی
personnel services	خدمات پرسنلی
public services	خدمات عمومی
civil defence service	خدمات کشوری
civil	خدمات شهری
Civil Service	خدمات اجتماعی
social services	خدمات اجتماعی
field exercise	خدمات صحرایی
crypto service	خدمات رمز
field service	خدمات پایکار
field service	خدمات رزمی
goods and services	کالاها و خدمات
health services	خدمات بهداشتی
administrative services	خدمات اداری
auxiliary service	خدمات جنبی
hospital benefit	خدمات بیمارستانی
information service	خدمات اطلاعات
computer utility	خدمات کامپیوتری
common user	خدمات عمومی
social work	خدمات اجتماعی
service company	گروهان خدمات
service department	قسمت خدمات
service unit	یکان خدمات
signal services	خدمات مخابراتی
services	خدمات سرویسها
advisory services	خدمات مشورتی
sister services	خدمات وابسته
social service	خدمات اجتماعی
special services	خدمات مخصوص
technical services	خدمات فنی
welfare services	خدمات رفاهی
we owe him for his services	خدمات او هستم
service squadron	گروه خدمات
postal services	خدمات پستی
mail services	خدمات پستی
service department	بخش خدمات
service force	یکان خدمات
urban servitudes	خدمات شهری
service support	پشتیبانی خدمات
service passport	پاسپورت خدمات
service sector	بخش خدمات
complimentary supply	خدمات یا کلاهای مجانی
war service chevron	علامت خدمات جنگی
beach group	گروه خدمات ساحلی
combat service support	پشتیبانی خدمات رزمی
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
exchange services	خدمات فروشگاهی فروشگاهها
bunched income	درامد خدمات شخصی
service squadron	قسمت خدمات دریای
public utilities	خدمات عمومی مانند اب
railroad service	خدمات راه اهن
i am satisfied with his servic	از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
obliging	حاضر خدمات مهربان
agricultural extension services	خدمات ترویج کشاورزی
port auxiliary service	یگان خدمات بندری
welfare	رعایت کردن خدمات اجتماعی
giro	خدمات بانکی اداره پست
hospitalization	پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
giros	خدمات بانکی اداره پست
aids to trade	خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
remote computing services	خدمات محاسباتی از راه دور
accessorial services	خدمات بارگیری و تخلیه بار
acquisition authority	اعتبار خرید کالاو خدمات
home service	خدمات فروش در داخل کشور
beach unit	یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
ordnance service	خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
environmental services	دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
craftsman trade	صنعت
art	صنعت
industry	صنعت
artless	بی صنعت
arts	صنعت
industries	صنعت
crafts	صنعت
craft	صنعت
traded	صنعت
trade	صنعت
welfare state	دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
joint servicing	دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service chevron	علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
weak industry	صنعت کساد
industrialism	صنعت گرایی
iron industry	صنعت اهن
cottage industries	صنعت روستایی
similes	صنعت تشبیه
metal working industry	صنعت فلزکاری
cottage industry	صنعت روستایی
manufacturing industry	صنعت کارخانهای
labour intensive industry	صنعت کاربر
mystery	صنعت هنر
weak industry	صنعت ضعیف
oil industry	صنعت نفت
industrialist	صاحب صنعت
industrialists	صاحب صنعت
industrialists	صنعت کار
craftsman	هنرپیشه صنعت گر
craftsmen	هنرپیشه صنعت گر
plastic industry	صنعت پلاستیک
structrual engineering industry	صنعت سازه
textile industry	صنعت نساجی
textile industry	صنعت بافندگی
hyperbole	صنعت اغراق
handicraft	صنعت دستی
philotechnic	صنعت دوست
palinode	صنعت انکار
simile	صنعت تشبیه
sick industry	صنعت بیمار
contracting industry	صنعت ساختمان
family industry	صنعت خانوادگی
extractive industry	صنعت استخراجی
export industry	صنعت صادراتی
technologies	صنعت شناسی
competitive industry	صنعت رقابتی
automotive	صنعت اتومبیل
industrialist	صنعت کار
computer industry	صنعت کامپیوتر
electric industry	صنعت برق
domestic industry	صنعت داخلی
declining industry	صنعت رو به زوال
automotive industry	صنعت اتومبیل
motorcar industry	صنعت اتومبیل
artificer	صنعت کار
antistrophe	صنعت تجنیس
industrial espionage	جاسوسی در صنعت
manufacturing	صنعت ساخت
chiasmus	صنعت قلب
infant industry	صنعت نوزاد
technology	صنعت شناسی
mysteries	صنعت هنر
haniwork	صنعت دست
agro industry	کشت و صنعت
filmdom	صنعت سینما
ceramics industry	صنعت سرامیک
procurement	تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage	سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
casualty control book	دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
the source	خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
transport industry	صنعت حمل و نقل
transport trade	صنعت حمل و نقل
small scale industry	صنعت به مقیاس کوچک
shipping trade	صنعت حمل و نقل
beaver fur	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
handicraft	صنعت دستی حرفه
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد
transport business	صنعت حمل و نقل
carrying-trade	صنعت حمل و نقل
carrying business	صنعت حمل و نقل
carrying trade	صنعت حمل و نقل
sick industry	صنعت عقب مانده
nationalized industry	صنعت ملی شده
automobile trade	صنعت یا تجارت اتومبیل
metaphor	صنعت استعاره کنایه
location of industry	تعیین مکان صنعت
machine building industry	صنعت ماشین سازی
talkie	صنعت فیلم ناطق
industrially	ازلحاظ کار و صنعت
metaphors	صنعت استعاره کنایه
declining industry	صنعت درحال تنزل
expanding industry	صنعت در حال گسترش
talkies	صنعت فیلم ناطق
non ferrous metal industry	صنعت فلزات غیراهنی
barrier to entry	منع ورود به صنعت
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
counterpoint	صنعت ترکیب الحان
confectionery	صنعت شیرینی سازی
electrotechnology	شناخت صنعت برق
ease of entry	سهولت ورودبه یک صنعت
plaiting machine	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
free entry	ورود ازاد بنگاهها به صنعت
location of industry	تعیین محل استقرار صنعت
long run industry supply curve	منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
pleating machine	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
elaborately	ازروی صنعت و نازک کاری
cam	استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
sergeanty	انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
cams	استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
aviationelectronic	بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
eisa	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve	شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]