English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
technologies صنعت شناسی
technology صنعت شناسی
Other Matches
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
industry صنعت
arts صنعت
art صنعت
crafts صنعت
craft صنعت
artless بی صنعت
craftsman trade صنعت
industries صنعت
trade صنعت
traded صنعت
neurologic وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics حرکت شناسی جنبش شناسی
typology گونه شناسی نوع شناسی
motorcar industry صنعت اتومبیل
philotechnic صنعت دوست
automotive industry صنعت اتومبیل
plastic industry صنعت پلاستیک
declining industry صنعت رو به زوال
domestic industry صنعت داخلی
electric industry صنعت برق
service industry صنعت خدمات
similes صنعت تشبیه
simile صنعت تشبیه
handicraft صنعت دستی
hyperbole صنعت اغراق
sick industry صنعت بیمار
automotive صنعت اتومبیل
metal working industry صنعت فلزکاری
artificer صنعت کار
industrialism صنعت گرایی
ceramics industry صنعت سرامیک
labour intensive industry صنعت کاربر
chiasmus صنعت قلب
oil industry صنعت نفت
manufacturing صنعت ساخت
iron industry صنعت اهن
computer industry صنعت کامپیوتر
palinode صنعت انکار
manufacturing industry صنعت کارخانهای
antistrophe صنعت تجنیس
agro industry کشت و صنعت
industrial espionage جاسوسی در صنعت
contracting industry صنعت ساختمان
infant industry صنعت نوزاد
competitive industry صنعت رقابتی
haniwork صنعت دست
cottage industry صنعت روستایی
industrialists صنعت کار
mystery صنعت هنر
family industry صنعت خانوادگی
filmdom صنعت سینما
weak industry صنعت کساد
mysteries صنعت هنر
textile industry صنعت نساجی
textile industry صنعت بافندگی
extractive industry صنعت استخراجی
cottage industries صنعت روستایی
export industry صنعت صادراتی
industrialist صنعت کار
weak industry صنعت ضعیف
craftsmen هنرپیشه صنعت گر
craftsman هنرپیشه صنعت گر
industrialist صاحب صنعت
structrual engineering industry صنعت سازه
industrialists صاحب صنعت
declining industry صنعت درحال تنزل
industrially ازلحاظ کار و صنعت
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
location of industry تعیین مکان صنعت
beaver fur خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
barrier to entry منع ورود به صنعت
shipping trade صنعت حمل و نقل
transport business صنعت حمل و نقل
nationalized industry صنعت ملی شده
transport industry صنعت حمل و نقل
transport trade صنعت حمل و نقل
beaver خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
machine building industry صنعت ماشین سازی
carrying trade صنعت حمل و نقل
talkie صنعت فیلم ناطق
talkies صنعت فیلم ناطق
metaphor صنعت استعاره کنایه
metaphors صنعت استعاره کنایه
carrying-trade صنعت حمل و نقل
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
carrying business صنعت حمل و نقل
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
confectionery صنعت شیرینی سازی
sick industry صنعت عقب مانده
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
electrotechnology شناخت صنعت برق
handicraft صنعت دستی حرفه
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
expanding industry صنعت در حال گسترش
counterpoint صنعت ترکیب الحان
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
plaiter دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
plaiter دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
globe valve شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
ornithology پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
Hollywood شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
oenology می شناسی شراب شناسی
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
areodetic مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
neurology پی شناسی
palmistry کف شناسی
ichnolighology رد پا شناسی
pyrtretology تب شناسی
somatology تن شناسی
anthography گل شناسی
technology فن شناسی
pterography پر شناسی
sferics جو شناسی
angiology رگ شناسی
graphology خط شناسی
toxicology سم شناسی
chirognomics کف شناسی
technologies فن شناسی
gratefulness حق شناسی
hydrology اب شناسی
appreciative حق شناسی
appreciatively حق شناسی
lithology صخره شناسی
hypnology خواب شناسی
teppetology فرش شناسی
herpetology خزنده شناسی
glossology زبان شناسی
iamatology درمان شناسی
iconology پیکر شناسی
iconology شمایل شناسی
histology بافت شناسی
immunology ایمنی شناسی
glottology زبان شناسی
kinology جنبش شناسی
ichthyology ماهی شناسی
lithology سنگ شناسی
geostrategy زمین شناسی
kymatology موج شناسی
teleology پایان شناسی
haematology خون شناسی
constructivism ضد زیبایی شناسی
kinematic جنبش شناسی
kinematics جنبش شناسی
hydrologic وابسته به اب شناسی
Ecclesilogy کلیسا شناسی
hydrologist متخصص اب شناسی
kinematics حرکت شناسی
hydrology مبحث اب شناسی
sense of duty <adj.> وظیفه شناسی
laryngology حنجره شناسی
horology وقت شناسی
indology هند شناسی
limnology اب شیرین شناسی
limnology دریاچه شناسی
glaciology یخبندان شناسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com