English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (2 milliseconds)
English Persian
metal working industry صنعت فلزکاری
Other Matches
metal working فلزکاری
vulcan رب النوع اتش و فلزکاری
smithery کار و هنر و حرفه فلزکاری
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
art صنعت
crafts صنعت
craft صنعت
arts صنعت
artless بی صنعت
craftsman trade صنعت
traded صنعت
industries صنعت
trade صنعت
industry صنعت
contracting industry صنعت ساختمان
automotive صنعت اتومبیل
haniwork صنعت دست
declining industry صنعت رو به زوال
filmdom صنعت سینما
family industry صنعت خانوادگی
extractive industry صنعت استخراجی
export industry صنعت صادراتی
manufacturing صنعت ساخت
electric industry صنعت برق
textile industry صنعت نساجی
technology صنعت شناسی
domestic industry صنعت داخلی
cottage industry صنعت روستایی
industrial espionage جاسوسی در صنعت
service industry صنعت خدمات
plastic industry صنعت پلاستیک
palinode صنعت انکار
oil industry صنعت نفت
philotechnic صنعت دوست
structrual engineering industry صنعت سازه
cottage industries صنعت روستایی
manufacturing industry صنعت کارخانهای
industrialist صنعت کار
textile industry صنعت بافندگی
technologies صنعت شناسی
weak industry صنعت ضعیف
labour intensive industry صنعت کاربر
iron industry صنعت اهن
weak industry صنعت کساد
infant industry صنعت نوزاد
sick industry صنعت بیمار
mysteries صنعت هنر
antistrophe صنعت تجنیس
industrialists صنعت کار
agro industry کشت و صنعت
industrialism صنعت گرایی
craftsmen هنرپیشه صنعت گر
similes صنعت تشبیه
simile صنعت تشبیه
handicraft صنعت دستی
hyperbole صنعت اغراق
artificer صنعت کار
computer industry صنعت کامپیوتر
competitive industry صنعت رقابتی
chiasmus صنعت قلب
ceramics industry صنعت سرامیک
motorcar industry صنعت اتومبیل
craftsman هنرپیشه صنعت گر
mystery صنعت هنر
industrialist صاحب صنعت
automotive industry صنعت اتومبیل
industrialists صاحب صنعت
transport business صنعت حمل و نقل
transport industry صنعت حمل و نقل
transport trade صنعت حمل و نقل
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
shipping trade صنعت حمل و نقل
beaver fur خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
carrying-trade صنعت حمل و نقل
carrying business صنعت حمل و نقل
carrying trade صنعت حمل و نقل
declining industry صنعت درحال تنزل
sick industry صنعت عقب مانده
metaphor صنعت استعاره کنایه
metaphors صنعت استعاره کنایه
talkie صنعت فیلم ناطق
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
barrier to entry منع ورود به صنعت
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
expanding industry صنعت در حال گسترش
electrotechnology شناخت صنعت برق
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
handicraft صنعت دستی حرفه
industrially ازلحاظ کار و صنعت
nationalized industry صنعت ملی شده
machine building industry صنعت ماشین سازی
talkies صنعت فیلم ناطق
counterpoint صنعت ترکیب الحان
confectionery صنعت شیرینی سازی
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
location of industry تعیین مکان صنعت
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
cuttler دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
globe valve شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
Hollywood شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com