English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
plastic industry صنعت پلاستیک
Other Matches
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
plastic پلاستیک
thermosetting plastic پلاستیک ترموسیتینگ
plastic surgery جراحی پلاستیک
pseudoplastic پبه پلاستیک
plastic ناکشسان پلاستیک
thermoset پلاستیک سختی ناپذیر
laminated plastic material ماده پلاستیک متورق
plastic پلاستیک مجسمه سازی
thermoplastics پلاستیک سختی ناپذیر
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
thermoplast پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
cards قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
after hardening دوباره سخت کردن پلاستیک
to metallizo rubber گوگرد زدن پلاستیک و انراکشدارتر کردن
lexon پلاستیک پلی کربنات که معمولاشفاف است
plasticize بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
kapton نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
acrylic پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
polyester نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
optical شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
industries صنعت
craftsman trade صنعت
artless بی صنعت
trade صنعت
traded صنعت
arts صنعت
art صنعت
industry صنعت
craft صنعت
crafts صنعت
haniwork صنعت دست
contracting industry صنعت ساختمان
domestic industry صنعت داخلی
electric industry صنعت برق
family industry صنعت خانوادگی
declining industry صنعت رو به زوال
extractive industry صنعت استخراجی
manufacturing صنعت ساخت
export industry صنعت صادراتی
cottage industry صنعت روستایی
textile industry صنعت نساجی
service industry صنعت خدمات
philotechnic صنعت دوست
oil industry صنعت نفت
textile industry صنعت بافندگی
palinode صنعت انکار
metal working industry صنعت فلزکاری
manufacturing industry صنعت کارخانهای
filmdom صنعت سینما
weak industry صنعت ضعیف
weak industry صنعت کساد
labour intensive industry صنعت کاربر
iron industry صنعت اهن
cottage industries صنعت روستایی
infant industry صنعت نوزاد
structrual engineering industry صنعت سازه
technologies صنعت شناسی
craftsmen هنرپیشه صنعت گر
hyperbole صنعت اغراق
handicraft صنعت دستی
simile صنعت تشبیه
similes صنعت تشبیه
industrialism صنعت گرایی
craftsman هنرپیشه صنعت گر
industrialists صنعت کار
technology صنعت شناسی
mysteries صنعت هنر
mystery صنعت هنر
industrial espionage جاسوسی در صنعت
industrialist صاحب صنعت
industrialist صنعت کار
industrialists صاحب صنعت
sick industry صنعت بیمار
ceramics industry صنعت سرامیک
motorcar industry صنعت اتومبیل
automotive industry صنعت اتومبیل
chiasmus صنعت قلب
automotive صنعت اتومبیل
artificer صنعت کار
competitive industry صنعت رقابتی
computer industry صنعت کامپیوتر
antistrophe صنعت تجنیس
agro industry کشت و صنعت
beaver خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver fur خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
carrying business صنعت حمل و نقل
carrying trade صنعت حمل و نقل
shipping trade صنعت حمل و نقل
carrying-trade صنعت حمل و نقل
transport business صنعت حمل و نقل
transport industry صنعت حمل و نقل
transport trade صنعت حمل و نقل
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
metaphors صنعت استعاره کنایه
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
talkie صنعت فیلم ناطق
barrier to entry منع ورود به صنعت
handicraft صنعت دستی حرفه
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
declining industry صنعت درحال تنزل
expanding industry صنعت در حال گسترش
electrotechnology شناخت صنعت برق
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
industrially ازلحاظ کار و صنعت
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
counterpoint صنعت ترکیب الحان
nationalized industry صنعت ملی شده
machine building industry صنعت ماشین سازی
confectionery صنعت شیرینی سازی
sick industry صنعت عقب مانده
talkies صنعت فیلم ناطق
metaphor صنعت استعاره کنایه
location of industry تعیین مکان صنعت
plaiter دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
globe valve شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
Hollywood شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com