English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
computer industry صنعت کامپیوتر
Search result with all words
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
Other Matches
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
minicomputer کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
remotest نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
slaving کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaves کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaved کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
literate قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
assembler اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
interfacing سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است
downsize انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه .
processor استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computers کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
CTR کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
preprocessor کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی
outputs 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
output 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
layers استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
number cruncher کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
computing مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها
applebus امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
craftsman trade صنعت
trade صنعت
traded صنعت
artless بی صنعت
industry صنعت
craft صنعت
arts صنعت
industries صنعت
crafts صنعت
art صنعت
declining industry صنعت رو به زوال
manufacturing صنعت ساخت
industrialists صاحب صنعت
industrialism صنعت گرایی
iron industry صنعت اهن
industrialists صنعت کار
competitive industry صنعت رقابتی
metal working industry صنعت فلزکاری
industrialist صنعت کار
filmdom صنعت سینما
handicraft صنعت دستی
automotive صنعت اتومبیل
family industry صنعت خانوادگی
automotive industry صنعت اتومبیل
motorcar industry صنعت اتومبیل
similes صنعت تشبیه
export industry صنعت صادراتی
industrialist صاحب صنعت
hyperbole صنعت اغراق
labour intensive industry صنعت کاربر
contracting industry صنعت ساختمان
extractive industry صنعت استخراجی
manufacturing industry صنعت کارخانهای
simile صنعت تشبیه
ceramics industry صنعت سرامیک
antistrophe صنعت تجنیس
infant industry صنعت نوزاد
philotechnic صنعت دوست
industrial espionage جاسوسی در صنعت
plastic industry صنعت پلاستیک
weak industry صنعت کساد
weak industry صنعت ضعیف
electric industry صنعت برق
sick industry صنعت بیمار
domestic industry صنعت داخلی
service industry صنعت خدمات
haniwork صنعت دست
artificer صنعت کار
structrual engineering industry صنعت سازه
textile industry صنعت نساجی
chiasmus صنعت قلب
textile industry صنعت بافندگی
cottage industry صنعت روستایی
palinode صنعت انکار
agro industry کشت و صنعت
cottage industries صنعت روستایی
mystery صنعت هنر
technology صنعت شناسی
craftsman هنرپیشه صنعت گر
oil industry صنعت نفت
technologies صنعت شناسی
mysteries صنعت هنر
craftsmen هنرپیشه صنعت گر
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
counterpoint صنعت ترکیب الحان
machine building industry صنعت ماشین سازی
beaver fur خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
industrially ازلحاظ کار و صنعت
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
nationalized industry صنعت ملی شده
confectionery صنعت شیرینی سازی
beaver خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
barrier to entry منع ورود به صنعت
sick industry صنعت عقب مانده
location of industry تعیین مکان صنعت
transport trade صنعت حمل و نقل
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
electrotechnology شناخت صنعت برق
declining industry صنعت درحال تنزل
metaphors صنعت استعاره کنایه
expanding industry صنعت در حال گسترش
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
talkie صنعت فیلم ناطق
transport industry صنعت حمل و نقل
talkies صنعت فیلم ناطق
handicraft صنعت دستی حرفه
transport business صنعت حمل و نقل
metaphor صنعت استعاره کنایه
shipping trade صنعت حمل و نقل
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
carrying trade صنعت حمل و نقل
carrying business صنعت حمل و نقل
carrying-trade صنعت حمل و نقل
automonitor ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
Hollywood شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
remoter سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
bootstrap مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
RPC روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
stored program computer کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
RAM [random access memory] رم کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
Random-access memory رم کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remoter روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
IBM اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
level two cache حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
NIC تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
pen نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
general purpose computer کامپیوتر همه منظوره کامپیوتر چند منظوره
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
remoter کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remotest کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
computer assisted instruction اموزش به کمک کامپیوتر اموزش کامپیوتری دستورالعمل به کمک کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com