Dictiornary-Farsi | صنف پیشه وران | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 89 (1 milliseconds)

English	Persian
craft guild	صنف پیشه وران


Other Matches

professionals	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
hip joint	مفصل استخوان خاصره وران
crural	فخذی مربوط به ساق وران
olympic lift and cross face	گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
well there are actors and actors	آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
avocation	پیشه
profession	پیشه
occupations	پیشه
vocations	پیشه
vocation	پیشه
walks of life	پیشه
walk of life	پیشه
crafts	پیشه
craft	پیشه
professions	پیشه
artificer	پیشه ور
calling	پیشه
craftbrother	هم پیشه
careers	پیشه
careering	پیشه
careered	پیشه
career	پیشه
handicraftsman	پیشه ور
tradesmen	پیشه ور
tradesman	پیشه ور
function	پیشه
mystery	پیشه
line of business	پیشه
jobs	پیشه
occupation	پیشه
job	پیشه
functioned	پیشه
mysteries	پیشه
trade	پیشه
artisan	پیشه ور
artisans	پیشه ور
functions	پیشه
traded	پیشه
trade	پیشه حرفه
chisel tooth	دندان پیشه
practice	رویه پیشه
practice	کار پیشه
line of business	شاخه پیشه
the long robe	پیشه قضائی
profession of medicine	پیشه پزشکی
amorist	عاشق پیشه
amative	عاشق پیشه
supervisory	مباشر پیشه
studios	پیشه گاه
studio	پیشه گاه
oppressive	ستم پیشه
jackdaw	کلاغ پیشه
jackdaws	کلاغ پیشه
handicraft	پیشه دستی
traded	پیشه حرفه
freelancer	پیشه ور آزاد
pursuit	حرفه پیشه
professionally	از لحاظ پیشه
pursuits	حرفه پیشه
career women	زن دارای حرفه یا پیشه
career woman	زن دارای حرفه یا پیشه
profession	پیشگانی پیشه کار
industry	پیشه و هنر ابتکار
industries	پیشه و هنر ابتکار
good will	حق کسب و پیشه وتجارت
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
he is a physician byprofession	پیشه او پزشکی است
professions	افهار پیشه و حرفه
professions	پیشگانی پیشه کار
traded	پیشه وری کاسبی
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
profession	افهار پیشه و حرفه
trade	پیشه وری کاسبی
professionally	ازراه پیشه یاکسب
to retain a freelancer	استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialism	پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms	پیروی علم یا پیشه ویژه
eminence	پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
lay deacon	شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus	کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
industrial wealth	مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
rigger	کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980.	پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
logographer	مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
practician	کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to engage somebody as somebody	کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن