Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
Her face was sun-burnt.	صورتش درآفتاب سوخت
Other Matches
It showed on his face.	از صورتش پیدا بود
Her Face has swollen.	صورتش باد (ورم ) کرده
Her face went white.	صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
He latherd his chin before shaving.	قبل از اصلاح صورتش را کف صابون مالید
central refueling provisions	سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
He cut himself while shaving.	موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
air metering force	نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter	مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant	سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
charges	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot	[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage	فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips	باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
fuelling	سوخت
combustion	سوخت
fuels	سوخت
dissimilation	سوخت
firing	سوخت
catabolism	سوخت
power fuel	سوخت
gasoline	سوخت
stoker	سوخت
propellant	سوخت
fueled	سوخت
fuelled	سوخت
fuel	سوخت
propellants	سوخت
burner frame	سوخت
fuel economy	اقتصاد سوخت
domestic fuel	سوخت خانگی
refuels	سوخت گیری
firer	سوخت انداز
fire teazer	سوخت انداز
fuel air pump	بوستر سوخت
fuel consumption	مصرف سوخت
tank	ماشین سوخت
colloidal propeller	سوخت کلوئیدی
chemical fuel	سوخت شیمیایی
fossil fuel	سوخت سنگوارهای
fossil fuels	سوخت سنگوارهای
feeder	سوخت رسان
feeders	سوخت رسان
octane	سوخت ماشینی
feed tank	مخزن سوخت
aviation fuel	سوخت هواپیما
bulk petroleum	سوخت مخزنی
fueling	سوخت گیری
carburator	سوخت رسان
avgas	سوخت طیاره
metabolic	سوخت و سازی
fuel engineering	مهندسی سوخت
it excited my pity	دلم سوخت
liquid fuel	سوخت مایع
thickened fuel	سوخت جامد
liquid propellant	سوخت مایع
motor fule	سوخت موتوری
oil firing	سوخت روغنی
raw fuel	سوخت خام
rocket fuel	سوخت راکت
rocket fuel	سوخت موشک
solid propellant	سوخت جامد
stoker	سوخت انداز
The house burned down .	خانه سوخت
ion burn	یون سوخت
metabolical	سوخت وسازی
gas fuel	سوخت گازی
fuel filter	صافی سوخت
fuel gas	سوخت گازی
fuel grade	درجه سوخت
fuel injection	سوخت رسانی
fuel manifold	چندراهی سوخت
fuel meter	سوخت سنج
fuel pump	پمپ سوخت
fuel storage	انبار سوخت
fuel tank	مخزن سوخت
fuel tap	شیر سوخت
fule injection	تزریق سوخت
fule pump	پمپ سوخت
fule pump	تلمبه سوخت
refuelling	سوخت گیری
fuelling	سوخت موتور
stoking	سوخت ریختن در
fueled	سوخت موتور
metabolism	سوخت وساز
metabolism	سوخت و ساز
metabolisms	سوخت وساز
metabolisms	سوخت و ساز
fueled	سوخت دادن
stokes	سوخت ریختن در
fuel	سوخت موتور
fuel	سوخت دادن
chokes	دریچه سوخت
choked	دریچه سوخت
stoked	سوخت ریختن در
stoke	سوخت ریختن در
fuelling	سوخت دادن
fuels	سوخت دادن
fuels	سوخت موتور
solid fuel	سوخت جامد
atomizers	سوخت پاش
burner	سوخت پاش
burners	سوخت پاش
atomisers	سوخت افشان
atomisers	سوخت پاش
atomizer	سوخت افشان
atomizer	سوخت پاش
atomizers	سوخت افشان
tanker	مخزن سوخت
tankers	مخزن سوخت
fuelled	سوخت دادن
choke	دریچه سوخت
fireman	سوخت انداز
firemen	سوخت انداز
refuel	سوخت گیری
jets	سوخت پاش
refuelled	سوخت گیری
fuelled	سوخت موتور
jetted	سوخت پاش
refueling	سوخت گیری
refueled	سوخت گیری
jetting	سوخت پاش
firemen	سوخت گیر
jet	سوخت پاش
fireman	سوخت گیر
throttles	دستگاه کنترل سوخت
overfeed	زیاد سوخت رساندن به
refueling	سوخت گیری کردن
fuel injection system	سیستم تزریق سوخت
throttling	دستگاه کنترل سوخت
fuel oil mixture	مخلوط روغن و سوخت
refuelled	تجدید سوخت کردن
refueled	سوخت گیری کردن
refueling	تجدید سوخت کردن
powdered coal firing	سوخت خاک ذغال
fuel endurance	میزان تکافوی سوخت
fuel control unit	واحد کنترل سوخت
fuel endurance	قدرت پایداری سوخت
peptized fuel	سوخت تغلیظ شده
oilking	متصدی سوخت و اب کشتی
fuel reserve tank	مخزن ذخیره سوخت
refuelling	تجدید سوخت کردن
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
metabolic reaction	واکنش سوخت و سازی
i fell pity for him	دلم برایش سوخت
i felt sorry for him	دلم برایش سوخت
liquid rocket	راکت سوخت مایع
injector nozzle	نازل سوخت پاش
injector pump	پمپ تزریق سوخت
fuelling	سوخت گیری کردن
gasoline gels	سوخت تغلیظ شده
fuelled	سوخت گیری کردن
refuelled	سوخت گیری کردن
throttled	دستگاه کنترل سوخت
fuel supply line	لوله سوخت رسانی
throttle	دستگاه کنترل سوخت
refuels	سوخت گیری کردن
fuel tank vent	هواکش تانک سوخت
natural gas firing	سوخت گاز طبیعی
fuels	سوخت گیری کردن
refueled	تجدید سوخت کردن
refuels	تجدید سوخت کردن
refuelling	سوخت گیری کردن
basal metabolism	سوخت و ساز پایه
stoker	متصدی سوخت کوره
fuel supply pump	پمپ سوخت رسانی
burner nozzle	نازل سوخت پاش
liquid propellant	سوخت مایع موشک
bunkering	دخیره سوخت در کشتی
thickened fuel	سوخت تغلیظ شده
to mend the fire	سوخت به اتش رساندن
fuel	سوخت گیری کردن
unusable fuel	سوخت غیرقابل استفاده
air/fuel ratio	نسبت هوا به سوخت
baf	ضریب تعدیل سوخت
One must suffer in silence.	باید سوخت وساخت
bunker adjustment factor	ضریب تعدیل سوخت
refuel	تجدید سوخت کردن
feeder vessel	کشتی سوخت رسان
breeder rocket	راکت سوخت ساز
feed pump	پمپ سوخت رسانی
firing	عمل سوخت دادن
regenerative gas firing	سوخت گازی رژنراتیو
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
fueled	سوخت گیری کردن
refuel	سوخت گیری کردن
spray carburetor	کاربراتور سوخت پاش
stokehold	محل سوخت ریزی
diergolic	سوخت مایع ثابت
What can't be cured must be endured. <idiom>	باید سوخت و ساخت.
fuelling	تقویت سوخت گیری کردن
popped	سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
pop	سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
pops	سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
fuelled	سوخت ماده قابل اشتعال
restrictor	لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
fuel	سوخت ماده قابل اشتعال

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com