English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
rolls of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
Other Matches
nominal list صورت اسامی
nomenelature صورت اسامی
panel صورت اسامی اشخاص
panels صورت اسامی اشخاص
black list فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
plotter اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
plotters اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
rota صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rotas صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
strangle گم شدن درجنگ
belligerent جنگجو داخل درجنگ
belligerently جنگجو داخل درجنگ
belligerents جنگجو داخل درجنگ
with one's back to the w درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
zero hour <idiom> لحظه دقیق حمله درجنگ
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
with one's back to the walking درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
five fundamental economic questions چه کسانی تولیدکنند
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
campaign clasp نشان فلزی شرکت درجنگ جهانی اول
self deveotion فداکاری
self devotion فداکاری
self sacrifice فداکاری
vicarious saccifice فداکاری
dedication فداکاری
self-sacrifice فداکاری
abnegation فداکاری
devotedness فداکاری
dedications فداکاری
The soldier had been blinded in the war . چشم های سرباز درجنگ کور شده بودند
privateering شرکت کشتیهای غیر نظامی درجنگ دریایی piracy
sacrificial مستلزم فداکاری
the iron interest کسانی که در اهن کار می کنند
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
equal sacrifice theory نظریه برابری فداکاری
the iron interest کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
the church militant همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
sacrificed قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifice قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificed قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifices قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing قربانی برای شفاعت فداکاری
euthanasia مرگ یا قتل کسانی که دچار مرض سخت و لاعلاجند
evolutionism روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
hush ship کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
descriptive name شرح اسامی
jim از اسامی اقایان
idealism روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
banns اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
exclusion principle اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
beadroll فهرست اسامی تسبیح
attributes of god صفات یا اسامی خدا
muster لیست اسامی فراخواندن
musters لیست اسامی فراخواندن
nomenclator فهرست لغات و اسامی
mustered لیست اسامی فراخواندن
mustering لیست اسامی فراخواندن
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
rota فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
sourcing of suppliers یافتن اسامی و مشخصات فروشندگان
rotas فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
the underwritten names اسامی ای که درزیرنوشته شده است
ragman سنددارای اسامی و مهر وامضاهای زیاد
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
stop list اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
Their names are as follows . اسامی آنها بقرار زیر است
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
asylums حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
asylum حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
plotters اسامی که مختصات داده شده را رسم میکند
plotter اسامی که مختصات داده شده را رسم میکند
secret ballot ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
attestation clause عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
sanitize حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
blacklists فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
onomasticon فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
onomastics علم اللغات علم اشتقاق اسامی
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
rug names اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
beastby کرده
puff pastry پف کرده
unconscious غش کرده
infusions دم کرده
off the trail پی گم کرده
gelid یخ کرده
infusion دم کرده
unconsciously غش کرده
puffy <adj.> پف کرده
turgid <adj.> پف کرده
bloat پف کرده
i am 0 rials out of pocket کرده ام
puffed out <adj.> پف کرده
tumid <adj.> پف کرده
bouffant پف کرده
soufflTs پف کرده
souffles پف کرده
souffle پف کرده
puffed <adj.> پف کرده
farcie دلمه کرده
strained صاف کرده
fubsy قوز کرده
deep rooted ریشه کرده
carpeted فرش کرده
inveterate ریشه کرده
grown-ups رشد کرده
distent ورم کرده
bendon نیت کرده
billowy باد کرده
baggily بطورباد کرده
grown-up رشد کرده
enrooted ریشه کرده
blubbery ورم کرده
puffy <adj.> باد کرده
swollen اماس کرده
full-grown رشدکامل کرده
full grown رشدکامل کرده
tumescent ورم کرده
purified پاک کرده
iced خنک کرده
risen طلوع کرده
educated تحصیل کرده
began شروع کرده
begotten تولید کرده
deep-rooted ریشه کرده
indrawn جذب کرده
bunged up باد کرده
refined تمیز کرده
picked پاک کرده
chose انتخاب کرده
whey شیرچرخ کرده
protuberant باد کرده
sweated عرق کرده
gets کسب کرده
get کسب کرده
shots اصابت کرده
blown ورم کرده
beheld مشاهده کرده
pulled خشک کرده
shot اصابت کرده
knotted ازدحام کرده
getting کسب کرده
clarified صاف کرده
mistaken اشتباه کرده
farci دلمه کرده
sawn اره کرده
fried سرخ کرده
grown رشد کرده
rooted ریشه کرده
hidden پنهان کرده
fled فرار کرده
painted رنگ کرده
farthingale دامن پف کرده
ventricular باد کرده
nodular ورم کرده
let it be done کرده شود
it is very easily done کرده میشود
inwrought از تو کار کرده
intumescent اماس کرده
intumescent باد کرده
worked [been successful] <past-p.> کار کرده
in flower شکوفه کرده
off the track ازخط پی گم کرده
overage کم رشد کرده
I have a flat [tire] . من پنچر کرده ام.
warm infusion چیز دم کرده
airless گرفته یا دم کرده
tumid اماس کرده
they have done their work را کرده اند
restrained لگام کرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com