English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
disposition صورت بندی مرکب
Other Matches
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
lineament طرح بندی صورت بندی
lineaments طرح بندی صورت بندی
formulation صورت بندی
formation صورت بندی
skirmisher صورت بندی زنجیری
packing list صورت بسته بندی
haul out خارج شدن از صورت بندی
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
routines برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
tactical formation یکان تاکتیکی صورت بندی تاکتیکی
combined influence mine مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi مرکب الفرس متن الفرس مرکب
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
classification طبقه بندی رده بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
complexities مرکب
ink pad مرکب زن
combined arms مرکب
complexity مرکب
roadster مرکب
compound مرکب
compounded مرکب
conposite مرکب
hybrid مرکب
tracing ink مرکب
composed مرکب
formant مرکب
roadsters مرکب
parasyntetic مرکب
composite مرکب
complex مرکب
mixed مرکب
inks مرکب
ink مرکب
complexes مرکب
compounds مرکب
multiplex مرکب
combined مرکب
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
compound probability احتمال مرکب
compound statement جمله مرکب
compound wound generator مولد مرکب
compound wound motor موتور مرکب
converter valve لامپ مرکب
copying ink مرکب کپیه
compositive cideo ویدئوی مرکب
cuttle ماهی مرکب
composite material مواد مرکب
composite metal فلز مرکب
compound curve انحناء مرکب
compositely بطور مرکب
compositeness مرکب بودن
consists مرکب بودن از
compound catenary اویزانداری مرکب
summation tone صوت مرکب
compound circuit مدار مرکب
compound converter تبدیل گر مرکب
compound eye چشم مرکب
compound lens عدسی مرکب
composite score نمره مرکب
composite steel فولاد مرکب
diphthongs مصوت مرکب
compound motion حرکت مرکب
magnetic battery مغناطیس مرکب
compound magnet مغناطیس مرکب
compound bending خمش مرکب
diphthong مصوت مرکب
syncarp میوه مرکب
parasyntetic مشتق و مرکب
multimodal transport حمل مرکب
mixed number عدد مرکب
mixed flow جریان مرکب
markab مرکب الفرس
magnetic ink مرکب مغناطیسی
lenticular مرکب از عدسی
interest on interest ربح مرکب
inkiness سیاهی مرکب
inker مرکب نویس
multiple unit valve لامپ مرکب
multivibrator لرزه گر مرکب
inks مرکب زدن
pad مرکب خشک کن
ink مرکب زدن
pads مرکب خشک کن
onomastic مرکب از اسم
printer's ink مرکب چاپ
oaten مرکب از دانههای جو
printing ink مرکب چاپ
pully block قرقره مرکب
wound pole قطب مرکب
ink pot مرکب دان
ink eraser مرکب پاک کن
Indian ink مرکب چین
drawing ink مرکب رسم
double ignorance جهل مرکب
consist مرکب بودن از
consisted مرکب بودن از
dense ignorance جهل مرکب
consisting مرکب بودن از
decompound مرکب درمرکب
decomposite مرکب درمرکب
ink bag کیسه مرکب
india ink مرکب چین
complex number عدد مرکب
saccharic مرکب ازساخارین
ink bottle مرکب دان
girders تیر مرکب
hybrid wave موج مرکب
build up lining پوشش مرکب
build up section مقاطع مرکب
girder تیر مرکب
harmonic motion الحان مرکب
multiple offence حمله مرکب
flitched beam تیر مرکب
cuttle fish ماهی مرکب
company team تیم مرکب
combined arms team تیم مرکب
compounded لفظ مرکب
compounded جسم مرکب
compounded اتصال مرکب
combined arms army ارتش مرکب
combined arms یکان مرکب
combined arms رستههای مرکب
compounds لفظ مرکب
compounds جسم مرکب
compounds اتصال مرکب
combination lantern فانوس مرکب
combined bill of laning بارنامه مرکب
compound ماده مرکب
combined circuit مدار مرکب
combined stresses تنشهای مرکب
combined stresses تنش مرکب
combined staff ستاد مرکب
combined forces نیروهای مرکب
combined footing شالوده مرکب
combined command یکان مرکب
combination vehicle خودروهای مرکب
composite area سطوح مرکب
composite armor زره مرکب
compound لفظ مرکب
compound جسم مرکب
combined command فرماندهی مرکب
compound اتصال مرکب
compounds ماده مرکب
combination fixture اویز مرکب
compounded ماده مرکب
built up section مقاطع مرکب
chinese ink مرکب چین
composite یکان مرکب
composite چیز مرکب
compound interest ربح مرکب
compound interest بهره مرکب
built up lining پوشش مرکب
binary explosive سوختارشدید مرکب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com