Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
canonical form
صورت متعارفی
Other Matches
canonical
متعارفی
gen
متعارفی
standards
متعارفی
standard
متعارفی
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
normal band
نوار متعارفی
enchorial
معمول متعارفی
standard atmospheric pressure
فشار متعارفی جو
normal energy level
تراز متعارفی
commonest
معمولی متعارفی
standard temperature and pressure
شرایط متعارفی
commoners
معمولی متعارفی
normal temperature and pressure
شرایط متعارفی
common
معمولی متعارفی
standard conditions
شرایط متعارفی
man in the street
ادم متعارفی
normal boiling point
نقطه جوش متعارفی
normal freezing point
نقطه انجماد متعارفی
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
listing
صورت
rosters
صورت
invoiced
صورت
roster
صورت
conformational isomers
هم صورت
phased
صورت
invoices
صورت
list
صورت
phases
صورت
mazard
صورت
versions
صورت
version
صورت
medals
صورت
physiognomies
صورت
medal
صورت
face
صورت
faces
صورت
kalendar
صورت
rolls
صورت
providing
در صورت
phase
صورت
physiognomy
صورت
slip
صورت
slipped
صورت
slips
صورت
invoice
صورت
listings
صورت
constellations
صورت
images
صورت
facies
صورت
forms
صورت
freckle
لک صورت
conformer
هم صورت
roll
صورت
shapes
صورت
shape
صورت
constellation
صورت
statements
صورت
image
صورت
file
صورت
statement
صورت
filed
صورت
visages
رو صورت
visage
رو صورت
figuring
صورت
rolled
صورت
hue
صورت
formed
صورت
coat card
صورت
hues
صورت
circumstantially
در صورت
invoicing
صورت
figure
صورت
figures
صورت
form
صورت
effigy
صورت
effigies
صورت
outside appearance
صورت فاهر
on foot
به صورت پیاده
accomplish
صورت گرفتن
outward show
صورت فاهر
pictograph
صورت نگاره
standard form
صورت متعارف
stop list
صورت متخلفین
at that rate
در این صورت
at any rate
درهر صورت
It didnt come off. It didnt take place.
صورت نگرفت
the brush
صورت گری
asterism
صورت فلکی
to put in to shape
سر و صورت دادن
to take an inventory of
صورت دارایی
transfiguration
تبدیل صورت
unfigured
بی صورت ساده
veiling
تور صورت
ever-
درهر صورت
ever
درهر صورت
waveform
به صورت موج
similitude
شباهت صورت
sick list
صورت بیماران
accomplishes
صورت گرفتن
pictogram
صورت نگاشت
pictography
صورت نگاری
powders
پودر صورت
powdering
پودر صورت
powder
پودر صورت
accomplishing
صورت گرفتن
primordial image
صورت ازلی
proces verbal
صورت مجلس
processionize
صورت مجلس
programme of work
صورت کارها
serials
و به صورت سری
serial
و به صورت سری
portraiture
نقاشی از صورت
sales check
صورت فروش
sentential form
صورت جملهای
white face
جانورسفید صورت
transformation
تبدیل صورت
archetype
صورت ازلی
free list
صورت مجانی ها
court card
صورت :شاه
semblance
صورت فاهر
bill of fare
صورت غذا
bills of fare
صورت غذا
decrepitation
صورت نمکی
conditionality
صورت شرطی
record
صورت مذاکرات
constellation
صورت فلکی
inventory
صورت کالا
constellations
صورت فلکی
difference tone
صورت افتراقی
schedule
صورت فهرست
burble
جوش صورت
burbled
جوش صورت
burbles
جوش صورت
burbling
جوش صورت
incarnation
صورت خارجی
incarnations
صورت خارجی
forgeries
صورت سازی
forgery
صورت سازی
erythema
گل انداختن صورت
enumeration
صورت ریز
scheduled
صورت فهرست
schedules
صورت فهرست
inventory
صورت اموال
minute
صورت جلسه
minutes
صورت جلسه
face card
ورق صورت
f.artery
شریان صورت
externallze
صورت فاهردادن
complement form
صورت متمم
complement form
صورت متممی
clear text
به صورت کشف
bill of goods
صورت کالا
bill of material
صورت قطعات
bill of quantities
صورت مقداری
bill of sale
صورت فروش
long robe
صورت کشیده
breadboard
می صورت گیرد
list of promotiona
صورت ترفیعات
rosters
صورت نگهبانی
matricula
صورت اعضا
bill of exceptions
صورت استثنائات
numerator
صورت کسر
normalized form
صورت هنجار
normal form
صورت هنجار
normal form
صورت عادی
nominal list
صورت اسامی
nomenelature
صورت اسامی
archetypes
صورت ازلی
carte
صورت غذا
roster
صورت کار
rosters
صورت کار
if necessary
در صورت لزوم
isolating
به صورت الکتریکی
isolates
به صورت الکتریکی
isolate
به صورت الکتریکی
reorganization
صورت جدید
formalism
صورت گرایی
roster
صورت نگهبانی
if need be
در صورت بایست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com