English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
saving function صورت مقدار پس انداز درامدشخص
Other Matches
You might as well take advantage of the savings. این مقدار پس انداز هم غنیمت است
current جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
alternating current جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gained افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
rem مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
Soumak بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
saver پس انداز کن
irrigator اب انداز
thrift پس انداز
ex ante saving پس انداز
ex post saving پس انداز
savings پس انداز
deposits پس انداز
saving پس انداز
forehanded پس انداز کن
aggregate saving پس انداز کل
deposit پس انداز
line starter راه انداز خط
mobilization of savings تجهیز پس انداز
net saving پس انداز خالص
scope چشم انداز
negative saving پس انداز منفی
dissaving پس انداز منفی
crapshooter طاس انداز
national saving پس انداز ملی
saves پس انداز کردن
forced saving پس انداز اجباری
save پس انداز کردن
compulsory saving پس انداز اجباری
mobilization of savings بسیج پس انداز
missile man موشک انداز
missile launcher موشک انداز
perspective چشم انداز
discobolus دایره انداز
perspectives چشم انداز
saved پس انداز کردن
saving motive انگیزه پس انداز
splitter نفاق انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
bumpy پر از دست انداز
springer کمند انداز
releaser راه انداز
bumpiest پر از دست انداز
bumpier پر از دست انداز
stoker سوخت انداز
saving rate نرخ پس انداز
rate of saving نرخ پس انداز
actual saving پس انداز واقعی
the t. صاعقه انداز
spearman نیزه انداز
retardant عقب انداز
reverberative طنین انداز
saving ratio نسبت پس انداز
savings account حساب پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
saving function تابع پس انداز
saving equation معادله پس انداز
saving bank بانک پس انداز
ballista سنگ انداز
saving account حساب پس انداز
bank of deposit بانک پس انداز
landscape چشم انداز
landscaped چشم انداز
landscapes چشم انداز
landscaping چشم انداز
theory of saving نظریه پس انداز
bumpiness دست انداز
outlook چشم انداز
lay-bys پس انداز کردن
personal saving پس انداز شخصی
permanent saving پس انداز دائمی
mouth-watering دهان آب انداز
paysage چشم انداز
lay-by پس انداز کردن
lay by پس انداز کردن
salt away <idiom> پس انداز کردن
paradox of thrift تناقض پس انداز
rocket launcher موشک انداز
rocket launchers موشک انداز
procrastinator تعویق انداز
cannoneer توپ انداز
postponer تاخیر انداز
unsaved پس انداز نشده
buttonhook دکمه انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
to lay aside پس انداز کردن
to lay up پس انداز کردن
torpedo tube اژدر انداز
abortifacient بچه انداز
parapets دست انداز
parapet دست انداز
private saving پس انداز خصوصی
hooker قلاب انداز
divisive تفرقه انداز
hookers قلاب انداز
scoops خاک انداز
mortars خمپاره انداز
mortar خمپاره انداز
shovelled خاک انداز
lookout چشم انداز
lookouts چشم انداز
napkin پیش انداز
thundering صاعقه انداز
napkins پیش انداز
deposit account حساب پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
potholes دست انداز
scooping خاک انداز
scooped خاک انداز
scoop خاک انداز
road hole دست انداز
footcloth پای انداز
grenadier نارنجک انداز
pothole دست انداز
penny bank صندوق پس انداز
trustee savings bank صندوق پس انداز
fireman سوخت انداز
firemen سوخت انداز
sonorous طنین انداز
bombers بمب انداز
bomber بمب انداز
shoveled خاک انداز
shoveling خاک انداز
catapult سنگ انداز
catapulted سنگ انداز
catapulting سنگ انداز
deposit accounts حساب پس انداز
clearing bank بانک پس انداز
panoramas چشم انداز
ringer طنین انداز
clearing banks بانک پس انداز
dustpan خاک انداز
ringers طنین انداز
view چشم انداز
dustpans خاک انداز
shovel خاک انداز
catapults سنگ انداز
firer سوخت انداز
save money پس انداز کردن
shovelling خاک انداز
puddle دست انداز
ecbolic جنین انداز
scenes چشم انداز
scene چشم انداز
jaculator نیزه انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com