English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
lustre صیقل پرداخت
Other Matches
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
polishes : صیقل
furbisher صیقل گر
slicker صیقل زن
polish : صیقل
polish صیقل
burnish صیقل
facings صیقل
facing صیقل
burnishes صیقل
polishes صیقل
burnish صیقل دادن
burnishes صیقل دادن
blindage صیقل کاری
glazes صیقل کردن
fairing صیقل کاری
varnishes جلا صیقل
glaze صیقل کردن
burnishing صیقل دادن
polishes صیقل دادن
burnishing صیقل کاری
polishing صیقل دادن
varnishing جلا صیقل
polish صیقل دادن
gloss صیقل دادن
varnish جلا صیقل
lustreer درخشندگی صیقل
varnished جلا صیقل
polishing file سوهان صیقل
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
blinding صیقل کاری ساختمان
back facing tool ابزار صیقل کاری
cylinderical lapping صیقل کاری مدور
blindingly صیقل کاری ساختمان
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
tumbling barrel غلتک مخصوص صیقل فلزات
bright luster صیقل کاری کاملا" براق
brown finish صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
refinish صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
steel wool براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
pitchstone یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
machined تراشکاری کردن صیقل کردن
machines تراشکاری کردن صیقل کردن
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
glaze پرداخت
disbursement پرداخت
making good پرداخت
discharging پرداخت
settlement پرداخت
refund پس پرداخت
refinishing پرداخت
discharges پرداخت
pay پرداخت
finish پرداخت
paying پرداخت
discharge پرداخت
pays پرداخت
finishes پرداخت
glazes پرداخت
lustreer پرداخت
expenditure پرداخت
burnisher پرداخت گر
finishing touches پرداخت
furbisher پرداخت گر
payment پرداخت
glosser پرداخت گر
refunds پس پرداخت
payments پرداخت
refunding پس پرداخت
refunded پس پرداخت
settlements پرداخت
defrayal پرداخت
remitment پرداخت
polishes پرداخت
trim پرداخت
polish پرداخت
rendering پرداخت
renderings پرداخت
finishing پرداخت
bleaching پرداخت
pt پرداخت
outlay پرداخت
shear پرداخت فرش
bilk گذاشتن از پرداخت
average payment پرداخت متوسط
annual payment پرداخت سالیانه
advice note دستورپیش پرداخت
advance payment پیش پرداخت
payees پرداخت شونده
back freigt پرداخت کرایه
payee پرداخت شونده
paid پرداخت شده
unpaid پرداخت نشده
renditions پرداخت تحویل
rendition پرداخت تحویل
remittances پرداخت تادیه
remittance پرداخت تادیه
burnishing پرداخت کاری
outstandingly پرداخت نشده
outstanding پرداخت نشده
finishes پرداخت کار
finish پرداخت کار
subscriptions تعهد پرداخت
subscription تعهد پرداخت
a bradent وسیله پرداخت
planishing tool ابزار پرداخت
payer پرداخت کننده
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
payable at sight پرداخت دیداری
pay off پرداخت کردن
part payment پرداخت اقساطی
overpayment پرداخت اضافی
on account payment پیش پرداخت
non payment عدم پرداخت
monthly payment پرداخت ماهانه
money back تضمین پرداخت
prest پیش پرداخت
planish پرداخت کردن
progress payments پرداخت تدریجی
payment by instalments پرداخت به اقساط
period of grace مهلت پرداخت
payor پرداخت کننده
payment terms شرایط پرداخت
payment stopped توقف پرداخت
payment in kind پرداخت جنسی
payment in kind پرداخت غیرنقدی
payment in full پرداخت کامل
payment in full پرداخت تمام
payment in due cource پرداخت به موقع
pre paid پیش پرداخت
pre payment پیش پرداخت
prepayment پیش پرداخت
payment in advance پیش پرداخت
prompt payment پرداخت فوری
punctual payment پرداخت در سر وعده
lump sum payment پرداخت یکجا
spot cash پرداخت نقدی
terms of payment شرایط پرداخت
diamond polishing پرداخت الماسی
demand for payment تقاضای پرداخت
the d. of a debt پرداخت بدهی
to finish off پرداخت کردن
deferred payment پرداخت اتی
deferred payment پرداخت معوق
date of payment موعد پرداخت
date of maturity موعد پرداخت
d. note درخواست پرداخت
unpolished پرداخت نشده
deposit پیش پرداخت
never-never پرداخت قسطی
casual payment پیش پرداخت
smoothing plane رنده پرداخت
settlement terms شرایط پرداخت
lump sum payment پرداخت نقدی
reimbursable قابل پرداخت
interim financing پرداخت موقت
payment by installments پرداخت قسطی
installment payment پرداخت قسطی
indemnification پرداخت غرامت
imprest پیش پرداخت
remittable قابل پرداخت
finisher پرداخت کننده
final payment پرداخت نهایی
remittal گذشت پرداخت
earnest money پیش پرداخت
remitter پرداخت کننده
by payment از طریق پرداخت
settlement تسویه پرداخت
disburses پرداخت خرج
money order دستور پرداخت
pays پرداخت کردن
disbursed پرداخت کردن
disbursed پرداخت خرج
money orders دستور پرداخت
paymaster مامور پرداخت
pays وابسته به پرداخت
disburse پرداخت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com