English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (6 milliseconds)
English Persian
counter revolution ضد انقلاب
counter-revolution ضد انقلاب
counter-revolutions ضد انقلاب
Search result with all words
loyalist کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
green revolution انقلاب سبز
mutation انقلاب
mutations انقلاب
solstice انقلاب
solstice نقطه انقلاب
revolution انقلاب
revolutions انقلاب
revolt بهم خوردگی انقلاب
revolts بهم خوردگی انقلاب
upheaval انقلاب
upheavals انقلاب
midwinter چله زمستان انقلاب زمستانی
agrarian revolution انقلاب ارضی
agricultural revolution انقلاب کشاورزی
commercial revolution انقلاب بازرگانی
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
counterrevolution قیام بر ضد انقلاب
counterrevolution انقلاب متقابل
fabianism نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
french revolution انقلاب فرانسه
industrial revolution انقلاب صنعتی
keynesian revolution انقلاب کینزی
new marxism مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
palace revolution انقلاب کاخی
palace revolution انقلاب کاخ نشینان
revolutionist پیشوای انقلاب
revolutionizer انقلاب اور
russian revolution انقلاب روسیه
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
solstitial point نقطه انقلاب
south american revolution انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
summer solstic انقلاب تابستانی
summer solstice انقلاب تابستانی
winter solstice انقلاب زمستانی
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
solstitium نقطه انقلاب
solstitium [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
revolutionary guards پاسداران انقلاب
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com