Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fixed production coefficients
ضرایب تولید ثابت
Other Matches
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
fixed factor
عوامل تولید ثابت
fixed factor
عوامل ثابت تولید
distribution factors
ضرایب توزیع
rotation coefficients
ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
gyrolog
دفترچه ضرایب ژیروسکوپی یاجدول تصحیح قطب نمای مغناطیسی ناو
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
steadier
ثابت تر
standstill
ثابت
disputeless
ثابت
fiducial
ثابت
constants
ثابت
leger or ledger
ثابت
sustain
ثابت
incommutable
ثابت
truest
ثابت
indelible
ثابت
unshaken
ثابت
stationary
ثابت
changeless
ثابت
static
ثابت
rugged
ثابت
hard and fast
ثابت
firm
ثابت
firmer
ثابت
firmest
ثابت
firms
ثابت
truer
ثابت
true
ثابت
permanent
ثابت
inalterable
ثابت
fix
ثابت
solids
ثابت
equable
ثابت
solid
ثابت
stable
ثابت
stables
ثابت
invariable
ثابت
fixes
ثابت
settled
ثابت
pegged
ثابت
fixed bridge
پل ثابت
steadied
ثابت
unswerving
<adj.>
ثابت
resolute
ثابت
undeviating
<adj.>
ثابت
immovable
ثابت
loyal
ثابت
thetical
ثابت
thetic
ثابت
sustained
ثابت
patting
ثابت
patted
ثابت
pats
ثابت
steadies
ثابت
steadiest
ثابت
steady
ثابت
steadying
ثابت
pat
ثابت
sustains
ثابت
established
ثابت
specific
ثابت
fixed
ثابت
fixing
ثابت
constant
ثابت
specifics
ثابت
constant factors
عوامل ثابت
constants
عدد ثابت
bedding
ثابت سازی
constant luminance
روشنایی ثابت
constant of motion
ثابت حرکت
pinned
ثابت کردن
conservative flux
شاره ثابت
constant capital
سرمایه ثابت
constant cost
قیمت ثابت
constant current
شدت ثابت
veteran
ثابت استوار
veterans
ثابت استوار
stabilising
ثابت کردن
constant error
خطای ثابت
stabilised
ثابت کردن
pinning
ثابت کردن
constants
ثابت دایمی
pin
ثابت کردن
constant pressure
فشار ثابت
resolutely
با عزم ثابت
curie constant
ثابت کوری
decay constant
ثابت تباهی
constant power
توان ثابت
dielectric constant
ثابت دی الکتریک
disintegration constant
ثابت تلاشی
constant
عدد ثابت
constant
ثابت دایمی
costant load
بار ثابت
constant
ثابت قدم
constant
مقدار ثابت
constant return
بازده ثابت
demonstrate
ثابت کردن
demonstrated
ثابت کردن
demonstrates
ثابت کردن
constant speed
سرعت ثابت
constant voltage
ولتاژ ثابت
constatnt
مقدار ثابت
demonstrating
ثابت کردن
constants
ثابت قدم
dissociation constant
ثابت تفکیک
staid
ارام ثابت
parameters
مقدار ثابت
fixations
ثابت کردن
fixation
ثابت کردن
fixes
ثابت کردن
standpoint
نقطه ثابت
standpoints
نقطه ثابت
fixative
ثابت کننده
fixes
ثابت ماندن
stabilises
ثابت کردن
parameter
ضریب ثابت
parameter
مقدار ثابت
fix
ثابت ماندن
fix
ثابت کردن
fix
ثابت شدن
fixes
ثابت شدن
flat-footed
ثابت قطعی
flat footed
ثابت قطعی
fixatives
ثابت کننده
invariably
بطور ثابت
proves
ثابت کردن
capital asset
سرمایه ثابت
capital goods
دارایی ثابت
parameters
ضریب ثابت
stabilized
ثابت کردن
stabilize
ثابت کردن
punctual
ثابت در یک نقطه
constants
مقدار ثابت
carbon fixed
کربن ثابت
carbon fixed
ذغال ثابت
an inflexible resolution
عزم ثابت
stabilizes
ثابت کردن
boltzmann constant
ثابت بولتزمن
resolute
ثابت قدم
steadfast
ثابت قدم
steadfastly
ثابت قدم
abhide
ثابت بودن
proved
ثابت کردن
prove
ثابت کردن
attenuation constant
ثابت تضعیف
attenuation factor
ثابت تضعیف
boltzmann constant
ثابت بولتزمان
clinch knot
گره ثابت
lattice constant
ثابت شبکه
resolvedly
با عزم ثابت
rhumb line
راه ثابت
rydberg constant
ثابت ریدبرگ
scale down
به نسبت ثابت
screening constant
ثابت پوشش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com