English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
rat a tat ضربات متوالی و تند زدن
rat-a-tat ضربات متوالی و تند زدن
rat a tat tat ضربات متوالی و تند زدن
Search result with all words
KO با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
KO's با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
tamp بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
pit a pat با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
Other Matches
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
drum roll ضربات مداوم
drum rolls ضربات مداوم
lay to مبادله ضربات کردن
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
beats تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
beat تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
even par انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف
halved مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halve مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
scorecard کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
scorecards کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
consecutive متوالی
consecutive <adj.> متوالی
successive متوالی
hand running متوالی
succedaneous متوالی
sequential <adj.> متوالی
successive <adj.> متوالی
continuous متوالی
sequential پی در پی متوالی
sequential متوالی
series متوالی
uninterrupted متوالی
succedent متاخر متوالی
sequence checking کنترل متوالی
sequence control کنترل متوالی
successive intervals فاصلههای متوالی
Successive Approximation تقریب متوالی
successive objective هدفهای متوالی
bit stream بیتهای متوالی
double دواسترایک متوالی
thudding ضربههای متوالی
consecutive پیاپی متوالی
thuds ضربههای متوالی
reeling متوالی پشت سر هم
thudded ضربههای متوالی
thud ضربههای متوالی
doubled up دواسترایک متوالی
doubled دواسترایک متوالی
reels متوالی پشت سر هم
reeled متوالی پشت سر هم
reel متوالی پشت سر هم
successive متوالی مسلسل
continuous error خطای متوالی
continuous data دادههای متوالی
days on end چند روز متوالی
pitapat با ضربههای تند و متوالی
fusillade شلیک متوالی تیرباران
successive reproductions method روش بازسازیهای متوالی
series resonant circuit مدار رزنانس متوالی
subalternate افسر جزء متوالی
garland نیم پیچهای متوالی
garlands نیم پیچهای متوالی
method of successive approximations روش تقریبهای متوالی
successive approximations method روش تقریبهای متوالی
coherent مرتب و دارای نظم متوالی
anaphora تکرار یک یا چند عبارت متوالی
the difference between the consecutive terms اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
downpour فرو ریزی بارش متوالی
continous متصل متوالی بدون وقفه
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
downpours فرو ریزی بارش متوالی
rat a tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
surface interval فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
rat-a-tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat a tat tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
mid span مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
meiosis تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
data logging ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
tap ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
continuous strip imagery عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
continuous processor دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com