Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (15 milliseconds)
English	Persian
lunger	ضربت زننده جهش کننده
Other Matches
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
swatter	ضربت سخت زننده
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
strangleholds	ضربت یاتماس خفه کننده
stranglehold	ضربت یاتماس خفه کننده
bump	ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shocked	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
whacks	صدای ضربت ضربت
whack	صدای ضربت ضربت
repercussive	پس زننده
scabrous	زننده
staring	زننده
starring	زننده
knocker	زننده
tarts	زننده
tart	زننده
knockers	زننده
squalid	زننده
pungent	زننده
pit a pat	زننده
striker	زننده
striking	زننده
vile	زننده
wetter	نم زننده
repeller	زننده
strikingly	زننده
bitten	زننده
clappers	کف زننده
clapper	کف زننده
nippy	زننده
loathful	زننده
acrimonious	زننده
vilest	زننده
biting	زننده
loathsome	زننده
viler	زننده
strikers	زننده
nasty	زننده
beater	زننده
mordant	زننده
stinking	زننده
repellent	زننده
forbidding	زننده
nastier	زننده
applauder	کف زننده
nasties	زننده
poignant	زننده
prickling	زننده
acrid	زننده
shuffler	زننده
garish	زننده
nastiest	زننده
unlovely	زننده
hideous	زننده
repellents	زننده
water repellent	پس زننده اب
percutient	زننده
odoriferous	زننده
nauseam	زننده
pinching	زننده
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
trudger	قدم زننده
kicker	زننده ضربه با پا
howler	جیغ زننده
crying	جار زننده
bubblier	جوش زننده
pacer	گام زننده
bubbliest	جوش زننده
napper	چرت زننده
flagellator	شلاق زننده
germinant	جوانه زننده
flagellator	تازیانه زننده
flogger	تازیانه زننده
garishly	بطور زننده
galssy	بی نور زننده
repulsive	زننده تنفراور
tacker	کوک زننده
knotter	گره زننده
tacker	میخ زننده
pricker	سیخ زننده
inveigler	گول زننده
lasher n	سد شلاق زننده
puddler	بهم زننده
gasper	نفس زننده
flogger	زننده شلاق
pertubative	برهم زننده
gaunt	زننده بی ثمر
fizzy	جوش زننده
sharp	زننده زیرک
shackler	بخو زننده
calumniator	افترا زننده
calumnious	تهمت زننده
strider	گام زننده
catterer	چهچه زننده
bubbly	جوش زننده
revolting	بهم زننده
picky	ضربه زننده
accusers	تهمت زننده
sharpest	زننده زیرک
sharps	زننده زیرک
pickiest	ضربه زننده
slumberer	چرت زننده
sourish	به ترشی زننده
gaunt	زننده ساختن
staring red	قرمز زننده
accusant	تهمت زننده
acrimoniousness	سخن زننده
appellant	تهمت زننده
scintillating	جرقه زننده
shouter	فریاد زننده
pickier	ضربه زننده
beater	کتک زننده
accuser	تهمت زننده
ad nauseam	بسیار زننده
scarifier	تیغ زننده
malodor	بوی زننده
harshest	ناگوار زننده
harsher	ناگوار زننده
harsh	ناگوار زننده
spicily	بطور زننده
libellant	تهمت زننده
libelant	تهمت زننده
repugnant	تنفرانگیز زننده
disturber	برهم زننده
dozer	چرت زننده
howlers	جیغ زننده
estimator	تخمین زننده
scintillant	جرقه زننده
coruscant	برق زننده
callers	صدا زننده
glares	روشنایی زننده
seasoner	ادویه زننده
glared	روشنایی زننده
seasoner	چاشنی زننده
cornerman	زننده کرنر
glare	روشنایی زننده
caller	صدا زننده
scintillator	جرقه زننده
repulsively	بطور زننده یا دافع
invection	سخن سخت زننده
trusser	چوب بست زننده
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
pungently	بطور زننده یا تند
incisive speech	سخن تند یا زننده
poignantly	بطور تیزیا زننده
inoffensively	بی انکه زننده باشد
fetid	دارای بوی زننده
mawkish	بطور زننده احساساتی
boiling	جوش زننده خشمناک
indign	زننده بدون استحقاق
luridly	کم رنگ وپریده زننده
lurid	کم رنگ وپریده زننده
sewer	اگو بخیه زننده
rankly	بطور زننده یابدبو
stenches	بوی زننده تعفن
stench	بوی زننده تعفن
fulsome	زننده اغراق امیز
reddish	مایل بسرخی زننده
rakish	فاجر جلف و زننده
sewers	اگو بخیه زننده
greeny	بسبزی زننده سبزفام
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
prank	شوخی زننده تزئین کردن
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
stirring	بهم زننده هیجان اور
smacking	سیلی زننده خوش طعم
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
wheeler	دور زننده چرخ دار
deceptive	گول زننده فریب امیز
smacker	سیلی زننده خوش طعم
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
bat	ضربت
slaps	ضربت
whang	ضربت
thump	ضربت
canvassed	ضربت
canvasses	ضربت
canvassing	ضربت
hew	ضربت
canvass	ضربت
hewed	ضربت
jar	ضربت
hewing	ضربت
hews	ضربت
thumped	ضربت
thumping	ضربت
bats	ضربت
slapped	ضربت
thwacking	ضربت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com