Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 208 (10 milliseconds)
English	Persian
counter	ضربت متقابل
countered	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
Search result with all words
riposte	ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted	ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
ripostes	ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposting	ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
repost	ضربت متقابل و تند پاسخ تند و اماده
Other Matches
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
bump	ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shock	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
whacks	صدای ضربت ضربت
whack	صدای ضربت ضربت
interactive	متقابل
interactional	متقابل
polar	متقابل
countered	متقابل
correspounding	متقابل
mutual	متقابل
countering	متقابل
reciprocal	متقابل
opposed	متقابل
reciprocative	متقابل
opposing	متقابل
counter	متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
interaction	عمل متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
countermine	توط ئه متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
interaction	اثر متقابل
interaction	کنش متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
counter current	جریان متقابل
reciprocity	عمل متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterattack	حمله متقابل
counter fire	اتش متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counter purchase	خرید متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
retaliation	عمل متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
counter attraction	کشش متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
counter claim	دعوی متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross check	بررسی متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
counterwork	عمل متقابل
reciprocal	عمل متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recriminations	تهمت متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
iteraction	عمل متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recrimination	اتهام متقابل
mutual induction	القای متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
counter-measures	اقدام متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
set off	دعوی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
opposite phase	فاز متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
intervisibility	دید متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross purpose	قصد متقابل
back pressure	فشار متقابل
antitype	نوع متقابل
cross index	شاخص متقابل
interplay	اثر متقابل
interrelation	رابطه متقابل
cross action	دعوی متقابل
cross bill	شکایت متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
inter play	اثر متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
riposte	ضربه متقابل زدن
rebutting	جواب متقابل دادن
riposting	ضربه متقابل زدن
counteract	عمل متقابل کردن
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
riposted	ضربه متقابل زدن
rebuts	جواب متقابل دادن
ripostes	ضربه متقابل زدن
rebutted	جواب متقابل دادن
counter current principle	اصول جریان متقابل
counteracted	عمل متقابل کردن
retort	جواب متقابل تلافی
retort	جواب متقابل دادن
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
retorts	جواب متقابل تلافی
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
rebut	جواب متقابل دادن
compensation trading	داد و ستد متقابل
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
counteracts	عمل متقابل کردن
counteracting	عمل متقابل کردن
retorts	جواب متقابل دادن
counter purchase	داد وستد متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
intervisibility	قابلیت دید متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
repost	ضربه متقابل زدن
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
intract	عمل متقابل کردن
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
interaction	عکس العمل متقابل
cross fire	اتش گلوله متقابل
counterattack	حمله متقابل کردن
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
retaliation	عکس العمل متقابل
internecine	کشتار متقابل قاتل
visual interaction	کنش متقابل بصری
counterplay	بازی شطرنج متقابل
queen's pawn counter gambit	گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
end centered unit cell	سلول واحد دو وجهی متقابل پر
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited	بدون تلافی یا عمل متقابل
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
countermine	با دسیسه متقابل خنثی کردن
subcontrary	مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
simultaneous foul	خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
staunton defence	دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
blamenfeld counter gambit	گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures	اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
countermeasures	پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
counteractive	خنثی کننده دارای عمل متقابل
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross-references	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose	درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety	رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross-reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit	گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
larrup	ضربت
skelp	ضربت
skelpit	ضربت
slipe	ضربت
dint	ضربت
whang	ضربت
inflictor	ضربت زن
buff	ضربت
inflicter	ضربت زن
jow	ضربت
knoit	ضربت
dinge	ضربت
ding	ضربت
buffets	ضربت
buffeting	ضربت
buffeted	ضربت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com