English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
deflection ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
Other Matches
place kick توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
it pleased him to go خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
i advised him to go there به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
impact ionization ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
skyward بطرف اسمان بطرف بالا
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
tricrotism نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
let him go برود
print برود
printed برود
prints برود
tell him to go بگویید برود
let him go بگذارید برود
he insists on going اصراردارد که برود
he is not willing to go نیست برود
he refused to go نخواست برود
it is necessary for him to go باید برود
he was made to go او را وادارکردند برود
he refused to go حاضر نشد برود
he is indisposed to go مایل نیست برود
in order that he may go برای اینکه برود
he was signalled to go باو اشاره شد که برود
he durst not go جرات نکرد که برود
i made him go او را وادار کردم برود
he did not d. to go جرات نکرد که برود
it is necessary for him to go لازم است برود
he was motioned to go باو اشاره شد که برود
he needs must go ناچار باید برود
show someone the door <idiom> خواستن از کسی که برود
none but the old shold go کسی مگربزرگان برود
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
it is necessary for him to go براو واجب است که برود
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
dare he go? ایا جرات دارد برود
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
overland mail پستی که از راه خشکی برود
He will not sleep in a place which can get wt unde. <proverb> جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
humpty dumpty کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
I am counting(relying) on you, dont let me down. روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
You cannot make a crab walk straight . <proverb> نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
actions که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
dicrotism دو ضربهای
posttraumatic پس ضربهای
traumatic ضربهای
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
thresholds سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshholds سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
impluse contact کنتاکت ضربهای
impluse current جریان ضربهای
impluse detector اشکارسازجریان ضربهای
sambon kumite مبارزه سه ضربهای
impluse distortion اعوجاج ضربهای
impluse function تابع ضربهای
impluse switch تکمه ضربهای
pulsating load بار ضربهای
impulsive force نیروی ضربهای
impluse breakdown شکست ضربهای
implusing signal سیگنال ضربهای
impact exitation تحریک ضربهای
impluse exitation تحریک ضربهای
implusive excitation تحریک ضربهای
shock excitation تحریک ضربهای
impluse sender مولد ضربهای
impact force نیروی ضربهای
impluse voltage فشار ضربهای
impluse switch کلید ضربهای
impluse tachometer تاکومتر ضربهای
shock concrete بتن ضربهای
impact printer چاپگر ضربهای
impulse turbine توربین ضربهای
impulse discharge تخلیه ضربهای
whipping حرکت ضربهای
impluse generator مولد ضربهای
impact strength استحکام ضربهای
detonations انفجار ضربهای
detonation انفجار ضربهای
impluse wave موج ضربهای
impluse inertia لختی ضربهای
impact load بار ضربهای
batch mixer مخلوط کن ضربهای
mach wave موج ضربهای
shock wave موج ضربهای
shock waves موج ضربهای
tricrotic نبض سه ضربهای
drop test ازمایش ضربهای
transient voltage ولتاژ ضربهای
australian crawl کرال دو ضربهای
percussion press پرس ضربهای
partial products حاصل ضربهای جز
ippon kumite مبارزه تک ضربهای
percussion welding جوشکاری ضربهای
strode analysis تحلیل ضربهای
to ask somebody out از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
levo بطرف چپ
in بطرف
in- بطرف
at بطرف
into بطرف
impluse voltage test ازمایش فشار ضربهای
impluse test ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage cascade ابشار فشار ضربهای
mach line موج ضربهای ضعیف
impluse turbine توربین فشار ضربهای
daisy wheel printer چاپگر اصلی ضربهای
impluse current generator مولد جریان ضربهای
normal shock wave موج ضربهای عمود
impluse circuit مدار جریان ضربهای
impluse breakdown voltage فشار شکست ضربهای
oblique shock wave موج ضربهای مایل
impact transducer مبدل فرایندهای ضربهای
impluse protective level سطح فشار ضربهای
impluse voltage stress تنش فشار ضربهای
impluse sound level سطح صوت ضربهای
wavelet موج ضربهای کوچک
impluse voltage generation تولید فشار ضربهای
percussion riveter پرچ کننده ضربهای
jar ramming method روش ضربهای قالبریزی
jia ippon kumite مبارزه ازاد تک ضربهای
tensile impact test ازمایش کشش ضربهای
detached shock wave موج ضربهای منفصل
impluse withstand voltage فشار ضربهای ایستا
pusher type furnace کوره نوع ضربهای
joint مفصل اتصال ضربهای
pulsed resistance welding جوشکاری مقاومتی ضربهای
impact crusher سنگ شکن ضربهای
impluse voltage generator مولد فشار ضربهای
atop بطرف بالا
toward بطرف نسبت به
frontward بطرف جلو
homeward بطرف منزل
orient بطرف خاوررفتن
apporro بطرف جلو
aport بطرف چپ کشتی
upward بطرف بالا
edgewise بطرف لبه
upgrading بطرف بالا
forwards بطرف جلو
abaft بطرف عقب
downwards بطرف پائین
heavenward بطرف اسمان
cephalad متمایل بطرف سر
upgraded بطرف بالا
dorsad بطرف پشت
upgrade بطرف بالا
without بطرف خارج
to بطرف روبطرف
upwards بطرف بالا
to win over to one's side بطرف خوداوردن
earthward بطرف زمین
on بعلت بطرف
earthwards بطرف زمین
eastwards بطرف مشرق
to the east of بطرف مشرق
with بطرف درجهت
coastwards بطرف ساحل
coastward بطرف ساحل
cityward بطرف شهر
frontwards بطرف جلو
upgrades بطرف بالا
mesail بطرف وسط
orients بطرف خاوررفتن
mesal بطرف وسط
orienting بطرف خاوررفتن
mediad بطرف وسط
homes بطرف خانه
onwards بطرف جلو
home بطرف خانه
edgeways بطرف جلوباشد
pakkorro بطرف بیرون
manward بطرف انسان
riverward بطرف رودخانه
rearward بطرف عقب
hig low jack ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
tricrotic ضربان نبض بطورسه ضربهای
impluse voltage test technipue روش ازمایش فشار ضربهای
counts تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counted تعداد جریانهای ضربهای شمردن
count تعداد جریانهای ضربهای شمردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com