English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
Other Matches
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
origin نقطه شروع
origins نقطه شروع
terminus a que نقطه شروع
initial point نقطه شروع
initial point نقطه شروع عملیات
get down to <idiom> رسیدن به نقطه شروع
trailhead نقطه شروع مسیر
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
jumping off place شروع بکاری نقطه عزیمت
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
origins نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
gambit شروع بازی شطرنج
gambits شروع بازی شطرنج
start up <idiom> بازی را شروع کردن
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holes نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
holed نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
penalty bully شروع بازی پس ازخطای پنالتی
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
follow-ons شروع دور دوم بازی کریکت
follow-on شروع دور دوم بازی کریکت
follow on شروع دور دوم بازی کریکت
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
beginning of tape marker علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
ended انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
upfield نقطه اغاز بازی
kick off ضربه اغاز بازی
kickoff ضربه اغاز بازی
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
technical foul خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
fairways قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairway قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
grossed تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
grossest تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
grosser تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
grosses تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
gross تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
mulligan ضربه ازاد در بازی غیررسمی گلف
grossing تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
netball بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
start off شروع کردن شروع شدن
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
initiation شروع کار شروع
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
onset شروع
Redo it. Do it over again. از سر شروع کن
opening شروع
right of begin حق شروع
beginnings شروع
incipience or ency شروع
inchoation شروع
beginning شروع
inception شروع
get-go <idiom> شروع
openings شروع
kick off شروع
open fire شروع
kick-off <idiom> شروع
firing line خط شروع تیراندازی
embarking شروع کردن
restart شروع مجدد
embarks شروع کردن
restart شروع دوباره
put in hand شروع کردن
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
initial نقط ه شروع
burgeoning شروع برشدکردن
burgeoned شروع برشدکردن
burgeon شروع برشدکردن
set out شروع بکارکردن
set in شروع کردن
commencing شروع کردن
scratch line خط شروع مسابقه
commences شروع کردن
commenced شروع کردن
commence شروع کردن
rise and shine شروع بیداری
splash line خط شروع غواصی
embarked شروع کردن
embark شروع کردن
beginning of negotiations شروع مذاکره
zero محل شروع
attempt شروع به جرم
jump off شروع بحمله
jump off شروع حمله
zeros محل شروع
kick off شروع حمله
lis mota شروع دعوی
line of departure خط شروع حمله
launch an attack شروع حمله
starters شروع کننده
beginning of message شروع پیام
beginning of message شروع پیغام
proceed with deliberations شروع مذاکرات
attempts شروع به جرم
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com