Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (14 milliseconds)
English
Persian
drive
ضربه از پایین
drives
ضربه از پایین
Search result with all words
fat
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fattest
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
uppercut
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
uppercuts
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
down stroke
ضربه رو به پایین
downward stroke
ضربه رو به پایین
downstroke
ضربه درجهت پایین
downstroke
ضربه بطرف پایین
downward travel
ضربه رو به پایین
low blow
ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
naeryo jireugi
ضربه دست پایین رونده
under arm clear
ضربه بلند از پایین دست
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
under arm stroke
ضربه پایین دست
Other Matches
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
down
سوی پایین بطرف پایین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
underneath
پایین
neath or neath
پایین تر
bottom
پایین
subteen
پایین تر از سن 31
subatmospheric
پایین تر از جو
submiss
پایین
infara
پایین تر
dowm
پایین
bal
از مچ پا به پایین
down stairs
پایین
flattest
پایین
shitu
پایین
low level
پایین
infara
پایین
bottoms
پایین
down
پایین
lower
پایین
flat
پایین
lower limit
حد پایین
below
پایین
lowering
پایین تر
short
پایین تر
de-
پایین
shorter
پایین تر
below
<adv.>
در پایین
shortest
پایین تر
beneath
پایین تر
sub-
یا پایین تر
beneath
پایین
lower
پایین تر
hypogenous
پایین رو
lowers
پایین تر
hereafter
<adv.>
در پایین
tailwater
پایین اب
neath or neath
پایین
lowered
پایین تر
lower most
پایین تر
vide infara
پایین
further down
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
low
پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
downfeed
تغذیه رو به پایین
downfield
میدان پایین
low energy
انرژی پایین
lower bound
کران پایین
to sink in the scale
پایین رفتن
depressions
پایین دادن
bate
پایین اوردن
undermost
پایین ترین
downward compatible
سازگار رو به پایین
downward movement
حرکت رو به پایین
downward swing
نوسان رو به پایین
uoppon pyon soon koot
کف دست پایین
subordinating
فرعی پایین تر
subordinate
فرعی پایین تر
subordinated
فرعی پایین تر
res
noitaloseR پایین
downward compatibility
سازگارمتمایل به پایین
low frequency
فرکانس پایین
download
بارگیری پایین
depression
پایین دادن
downmost
پایین ترین
decurrent
پایین افتاده
infrahuman
پایین تر از انسان
subordinates
فرعی پایین تر
to set down
پایین اوردن
At lower levels.
در سطوح پایین تر
submaxilla
ارواره پایین
lee
پایین باد
dim light
نور پایین
nether
واقع در پایین
bottommost
پایین ترین
catabatic
پایین اینده
to beat down
پایین اوردن
to bring down
پایین اوردن
nether
زیر پایین
downstairs
طبقه پایین
low activity
فعالیت پایین
low altitude
ارتفاع پایین
look down
پایین امدن
let down
پایین کردن
From top to bottom.
ازبالاتا پایین
disrate
پایین اوردن
the lower world
جهان پایین
the valley lies below
ده در پایین است
to come down
پایین امدن
to get down
پایین رفتن
lowest
پایین ترین
beneath
از زیر پایین تر از
bottom up
از پایین به بالا
shut
پایین اوردن
shuts
پایین اوردن
shutting
پایین اوردن
desceht
پایین امدن
low wing
بال پایین
down draft
جریان رو به پایین
downward
پایین زیرین
to go down
پایین رفتن
to let down
پایین کردن
to look down
پایین امدن
downward
روبه پایین
comedown
پایین رفتن
the masses
دستههای پایین تر
down current
جریان رو به پایین
to reach down
پایین اوردن
push down stack
پایین فشردنی
overhand
از پایین ببالا
lower class
طبقه پایین
lower classes
طبقه پایین
neath or neath
پایین زیرین
low order
پایین رتبه
up and down
بالا و پایین
top-down
از بالا به پایین
top down
از بالا به پایین
on the down grade
پایین رونده
oars down
پارو پایین
nutate
پایین افتادن
nutant
پایین افتاده
breast
نورد پایین
nether world
جهان پایین
face down feed
خورد رو به پایین
low order
مرتبه پایین
minor
پایین رتبه
low pass
پایین گذر
lowermost
پایین ترین
lower threshold
استانه پایین
downstream
پایین دست
downstream
پایین رود
go down
پایین رفتن
hereinbelow
در پایین این
lower most
پایین ترین
lower mast
دکل پایین
lowpass
پایین گذار
feet
پایین دامنه
mean low water
اب پایین میانگین
foot
پایین بادبان
low resolution
تفکیک پایین
low resolution
وضوح پایین
low
پایین اهسته
hereinbelow
ازاین پایین تر
low
پایین ضعیف
go dan barai
رد کردن از پایین
lower limit
کران پایین
prolapse
پایین افتادگی
pushdown
پایین فشردنی
descends
پایین امدن
degrade
پایین دادن
low level
در سطح پایین
prolapsus
پایین افتادگی
prolapse
پایین افتادن
downtrend
سیربطرف پایین
alow
روبه پایین
degrades
پایین دادن
descend
پایین امدن
lowered
پایین دادن لوله
lowering
پایین اوردن لوله
lowering
پایین دادن لوله
lowers
پایین اوردن لوله
clew
گوشه پایین بادبان
lowers
پایین دادن لوله
swoop
بسرعت پایین امدن
pushdown list
لیست پایین فشردنی
to keep down
پایین نگاه داشتن
lowered
پایین اوردن لوله
under
پایین تراز کمتر از
to let down
پایین گذاشتن انداختن
low res graphics
گرافیک با وضوح پایین
downward
به طرف یک موقعیت پایین تر
low level task
تکلیف سطح پایین
low resolution
تفکیک پذیری پایین
lower
پایین اوردن لوله
lowcuts
کفش پایین تر از قوزک پا
lower
پایین دادن لوله
low frequency cable
کابل فرکانس پایین
to take down
نوشتن پایین اوردن
low frequency filter
صافی فرکانس پایین
low frequency furnace
کوره فرکانس پایین
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
cryophilic
رشدکننده در حرارتهای پایین
underbody
پایین تنه لباس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com