English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
greenie ضربه در اغاز هر بخش بارسیدن به هدف
Other Matches
kick off ضربه اغاز بازی
kickoff ضربه اغاز بازی
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawning اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
entrance اغاز
entranced اغاز
entrances اغاز
initio در اغاز
entrancing اغاز
beginning اغاز
beginnings اغاز
origin اغاز
origins اغاز
get away اغاز
scratch line خط اغاز
exordium اغاز
initiation اغاز
primordium اغاز
inception اغاز
jump off اغاز
instep اغاز
kick-off اغاز
kick-offs اغاز
kick off اغاز
authorship اغاز
incipience or ency اغاز
getaway اغاز
insteps اغاز
getaways اغاز
inchoation اغاز
abinitio از اغاز
onset اغاز
venues اغاز
venue اغاز
commencement اغاز
originationu اغاز
initation اغاز
terminus a que اغاز
outset اغاز
begin اغاز کردن
initialling واقع در اغاز
inaugurator اغاز کننده
incept اغاز کردن
revival اغاز رونق
revivals اغاز رونق
begins اغاز شدن
commencing اغاز کردن
incipit شروع و اغاز
births اغاز کردن
births اغاز زاد
begin اغاز شدن
push off اغاز کردن
uppermost از اغاز از ابتدا
begins اغاز کردن
wire to wire از اغاز تا فرجام
initials واقع در اغاز
alpha and omega اغاز و فرجام
birth اغاز زاد
birth اغاز کردن
commences اغاز کردن
initial point نقطه اغاز
debut اغاز کار
inaugurating اغاز کردن
at first در اغاز کار
at the start در اغاز کار
initial واقع در اغاز
leadoff اغاز ضربت
lead off اغاز کردن
inaugurates اغاز کردن
inaugurate اغاز کردن
debuts اغاز کار
commence اغاز کردن
initialled واقع در اغاز
introductive اغاز کننده
nodal point نقطه اغاز
commenced اغاز کردن
initialing واقع در اغاز
jump off اغاز حمله
takeoff اغاز پرش
takeoffs اغاز پرش
initialed واقع در اغاز
inaugurated اغاز کردن
self initiated خود اغاز
initiated اغاز کردن
start of taxt اغاز متن
to push off اغاز کردن
soft start اغاز نرم
som اغاز پیام
initiate اغاز کردن
initiating اغاز کردن
start bit بیت اغاز
to take to اغاز نهادن
start of heading اغاز سرفصل
start of message اغاز پیام
primes درجه یک اغاز
alphas اغاز شروع
prime درجه یک اغاز
launches اغاز کردن
launching اغاز کردن
launched اغاز کردن
launch اغاز کردن
thru از اغاز تاانتها
alpha اغاز شروع
primed درجه یک اغاز
from a to izzard از اغاز تا انجام
initiates اغاز کردن
inchoate اغاز کردن
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
decadence فساد اغاز ویرانی
new departure اغاز رویه تازه
multilaunching اغاز بکار چندتایی
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
aurora سرخی شفق اغاز
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
jump the gum خطا در اغاز پرش
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
originated اغاز شدن یاکردن
eras اغاز تاریخ عصر
hajime اغاز مبارزه کاراته
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
reoccupy دوباره اغاز کردن
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
originating اغاز شدن یاکردن
through از اغاز تا انتها کاملا
originate اغاز شدن یاکردن
pullulate اغاز توسعه نهادن
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
preface اغاز پیش گفتار
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
prefaced اغاز پیش گفتار
prefaces اغاز پیش گفتار
originates اغاز شدن یاکردن
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
flagman پرچم دار خط اغاز
start bit ذرهء اغاز نما
upfield نقطه اغاز بازی
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
set position اماده در نقطه اغاز
era اغاز تاریخ عصر
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
prefacing اغاز پیش گفتار
to take arms جنگ اغاز کردن
begins اغاز نهادن شروع کردن
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
begin اغاز نهادن شروع کردن
overtures اغاز عمل پیش در امد
overture اغاز عمل پیش در امد
scores فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
scored فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
false start اغاز نادرست خطا در شروع
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
inchoative تازه اغاز شده اغازی
repositional با حروف اضافه اغاز شده
initials پاراف در اغاز قرار دادن
initialling پاراف در اغاز قرار دادن
initialled پاراف در اغاز قرار دادن
epochs اغاز فصل جدید عصر
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
epoch اغاز فصل جدید عصر
tee off اغاز کردن محکم زدن
initial پاراف در اغاز قرار دادن
approached دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
approaches دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
unilinear دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
endpaper صفحه سفید اغاز وپایان کتاب
approach دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
committee boat قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
tae guk در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com