English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
passing shot ضربه دور از دسترس
Other Matches
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
near at hand در دسترس
accessed دسترس
disposal در دسترس
disposal دسترس
access دسترس
accessible در دسترس
accessing دسترس
reaching دسترس
reached دسترس
reach دسترس
within teach در دسترس
within teach دسترس
available در دسترس
at arm's length در دسترس
accesses دسترس
reaches دسترس
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
inaccessible <adj.> غیرقابل دسترس
availability دسترس پذیری
availability در دسترس بودن
availablity دسترس پذیری
access راه دسترس
accessing راه دسترس
accessed راه دسترس
accesses راه دسترس
available دسترس پذیر
placing at disposal در دسترس گذاردن
available with در دسترس نزد .....
available by در دسترس از طریق .....
out of the way غیرقابل دسترس
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
off the shelf مواد در دسترس
on hand <idiom> قابل دسترس
accessible duct مجرای دسترس
access point نقطه دسترس
out-of-the-way غیرقابل دسترس
inaccessible خارج از دسترس
on tap <adj.> همیشه در دسترس
inaccessible غیرقابل دسترس
to be available در دسترس بودن
accessible قابل دسترس
place at disposal در دسترس قرار دادن
utilize در دسترس قرار دادن
system availability دسترس پذیری سیستم
someone has at present در دسترس کسی بودن
an accessible place جای قابل دسترس
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
accessible در دسترس قابل وصول
to be available [to someone] در دسترس [کسی] بودن
average available discharge بده میانگینی دسترس
abaton [محل خارج از دسترس]
utilised در دسترس قرار دادن
available amount مقدار [چیزهای] در دسترس
utilizing در دسترس قرار دادن
utilising در دسترس قرار دادن
utilizes در دسترس قرار دادن
utilises در دسترس قرار دادن
unattainbility of absolute zero دسترس ناپذیری صفر مطلق
getatable قابل دسترس توفیق یافتنی
ball توپ دور از دسترس توپزن
to put something at somebody's disposal چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
staffing قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
hogged برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
hog برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
palettes مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
current ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
currents ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
palette مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
buffer pool تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
access در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
The world is your oyster! <proverb> دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
accessing در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
shock ضربه
interrupter ضربه گر
kicks ضربه
kicking ضربه
kicks ضربه با پا
thud ضربه
thudding ضربه
tits ضربه
tit ضربه
impact ضربه
impacts ضربه
thudded ضربه
shocked ضربه
shock proof ضد ضربه
push ضربه
slugger ضربه زن
sole kick ضربه با کف پا
hack ضربه
hacked ضربه
pushed ضربه
sole of the foot kick ضربه با کف پا
sole trap ضربه با کف پا
pushes ضربه
head ضربه با سر
butting ضربه با سر
pulsed ضربه
surges ضربه
brunt ضربه
pulse ضربه
surged ضربه
surge ضربه
kick ضربه با پا
hacks ضربه
mishit ضربه بد
impulses ضربه
shocks ضربه
impulse ضربه
kick ضربه
kicked ضربه با پا
kicked ضربه
kicking ضربه با پا
strikeless بی ضربه
left ضربه چپ
bonk ضربه بر سر
stroke ضربه
impluse ضربه
stroked ضربه
bonks ضربه بر سر
flaps ضربه
strokes ضربه
flapped ضربه
flap ضربه
collisions ضربه
bonked ضربه بر سر
bonking ضربه بر سر
butt joint ضربه
pops ضربه
popped ضربه
pop ضربه
shot ضربه
shots ضربه
blow ضربه
blows ضربه
antiknock ضد ضربه
collision ضربه
yee jupkki ضربه پا
shockproof ضد ضربه
thuds ضربه
whang ضربه
double kick دو ضربه پی در پی
stroking ضربه
flick kick ضربه با بیرون پا
make impulse ضربه وصل
mikazuki uke ushiro geri ضربه با پشت پا
downward stroke ضربه رو به پایین
foundamental blow ضربه کارساز
first strike اولین ضربه
slat ضربه شدید
foul blow ضربه خطا
color shock ضربه رنگ
down stroke ضربه رو به پایین
flutter kick ضربه پا در کرال
flip shot ضربه با استفاده از مچ
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
mikazuki geri ضربه با هلال کف پا
miscue ضربه نادرست
downward travel ضربه برگشت
slash ضربه سریع
lay on ضربه زدن
free hit ضربه ازاد
four quarter hold ضربه فنی
chip shot ضربه کوتاه
picky ضربه زننده
pickiest ضربه زننده
pickier ضربه زننده
magneto breaker ضربه گر مگنت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com