Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
butt ending
ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
Other Matches
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
net shot clear
ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
draw play
ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
vertical
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
piggyback
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
نمایش مجاز تاتر مجاز
eot
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
lappets
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
certified
مجاز
admittable
مجاز
allowable
مجاز
admissibll
مجاز
legal
مجاز
metonymy
مجاز
licensed
مجاز
authorized
مجاز
permissive
مجاز
at liberty
مجاز
authorrized
مجاز
lawful
مجاز
commissioned
مجاز
authorised
مجاز
admissible
مجاز
tropologic
مجاز
licensable
مجاز
permitted
مجاز
allowed
مجاز
toluene
حد مجاز
permissible
مجاز
rated
مجاز
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
revocable contract
عقد مجاز
admitance
روا مجاز
allowable cargo load
بار مجاز
allowable cargo load
حداکثربار مجاز
allowable level
تراز مجاز
tolerance limit
خطای مجاز
safe load
بار مجاز
trope
مجاز استعاره
troplogy
مجاز گوئی
dosing
مقدار مجاز
working load
بار مجاز
dose
مقدار مجاز
dosed
مقدار مجاز
speed limit
سرعت مجاز
speed limits
سرعت مجاز
doses
مقدار مجاز
tolerance
تفاوت مجاز
permit
مجاز کردن
bona fide holder
دارنده مجاز
lawfully
به طور مجاز
licit
روا مجاز
ban item
غیر مجاز
bag limit
حد مجاز صید
unauthorized
غیر مجاز
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
permits
مجاز کردن
permitting
مجاز کردن
tolerances
خطای مجاز
tolerances
تفاوت مجاز
accredited
مجاز معتبر
height clearance
ارتفاع مجاز
idiographic
وابسته به مجاز
delegation of authority
مجاز شمردن
impermissible
غیر مجاز
circuit allocated use
مدارچانلهای مجاز
justifiability
مجاز بودنی
authorized strength
استعداد مجاز
metonym
مجاز مرسل
permissible dosage
دوز مجاز
permissible load
بار مجاز
permissible velocity
سرعت مجاز
permissible velocity
تندی مجاز
permissibly
بطور مجاز
working stress
تنش مجاز
prescribed load
بار مجاز
allowable stress
تنش مجاز
permissible deviation
تفاوت مجاز
allowed vibrations
ارتعاشهای مجاز
authorized program
برنامه مجاز
authorized manpower
استعدادپرسنلی مجاز
authorized bank
بانک مجاز
authorized allowance
سهمیه مجاز
authorised clerk
واسطه مجاز
authorise
مجاز نمودن
not allowed
غیر مجاز
allowances
میزان مجاز
allowance
میزان مجاز
allowable load
بار مجاز
contraband
غیر مجاز
legitimising
مجاز کردن
freeing
مجاز منفصل
complementing
حد مجاز مکمل
complemented
حد مجاز مکمل
licensing hours
زمان مجاز
freed
مجاز منفصل
legitimised
مجاز کردن
free
مجاز منفصل
setting
شدت مجاز
legitimizes
مجاز کردن
legitimized
مجاز کردن
legitimize
مجاز کردن
legitimises
مجاز کردن
legitimization
مجاز کردن
settings
شدت مجاز
tolerance
خطای مجاز
complements
حد مجاز مکمل
frees
مجاز منفصل
legitimizing
مجاز کردن
figuratively
بطور مجاز
fair game
شکار مجاز
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
complement
حد مجاز مکمل
logic seeking
انتهای خط وط
end of line
انتهای خط
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
personnel authorization
جدول پرسنلی مجاز
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
prescribed load
بار مهمات مجاز
range
مجموعه مقادیر مجاز
tare
وزن مجاز یک فرف
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
forbidden band
نوار غیر مجاز
number
مجموعه مقادیر مجاز
ranged
مجموعه مقادیر مجاز
personnel authorization
سطح پرسنلی مجاز
numbers
مجموعه مقادیر مجاز
ranges
مجموعه مقادیر مجاز
permissible dosage
میزان داروی مجاز
illicit advertising
تبلیغ غیر مجاز
safe loads tables
جداول بارهای مجاز
allowable cabin load
بار مجاز هواپیما
allowed quantum state
حالت کوانتومی مجاز
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
allowed energy levels
ترازهای انرژی مجاز
illigal character
دخشه غیر مجاز
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
rating
نحوه عملکرد مجاز
licitly
بطور مجاز یا مشروع
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
ratings
نحوه عملکرد مجاز
tensile stress
تنش کششی مجاز
security
مشخصات کاربران مجاز
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
taxi stand
ماندگاه مجاز تاکسی
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
fluke
انتهای دم نهنگ
flukes
انتهای دم نهنگ
depth
انتهای پرز
pipehead
انتهای خط لوله
baseline
خط انتهای زمین
end of file
انتهای پرونده
end of record
انتهای مدرک
end of form
انتهای ورقه
baselines
خط انتهای زمین
batang son
انتهای کف دست
rear court
انتهای زمین
end of massage
انتهای پیام
end of file
انتهای فایل
end of medium
انتهای رسانه
end of message
انتهای پیام
bitter end
انتهای درد
end of line
انتهای سطر
returning
نشانههای انتهای خط
returns
نشانههای انتهای خط
dead burned
انتهای اشتعال
end of volume
انتهای جلد
cow's tail
انتهای طناب
loose ends
انتهای تاریانخ
drill tang
انتهای مته
cable tail
انتهای سیم
returned
نشانههای انتهای خط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com