Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
finesse
ضربه فریف و ماهرانه
Other Matches
thick
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
nattily
ماهرانه
subtlest
ماهرانه
subtler
ماهرانه
subtle
ماهرانه
aptly
ماهرانه
skifully
ماهرانه
masterly
ماهرانه
handily
ماهرانه
proficiently
ماهرانه
skilfully
ماهرانه
artfully
ماهرانه
adeptly
ماهرانه
artful
ماهرانه صنعتی
hard sell
فروش ماهرانه
workmanly
ایستادانه ماهرانه
tactically
ماهر ماهرانه
tactical
ماهر ماهرانه
tactics
رهبری ماهرانه
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
facilely
به نرمی ماهرانه
workmanlike
استادانه ماهرانه
pour it on thick
<idiom>
ماهرانه چاپلوسی کردن از
passes
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pase
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pass
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
playing
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
precieuse
فریف
slender
فریف
mignon
فریف
minikin
فریف
chichi
فریف
subtile
فریف
elegant
فریف
svelt
فریف
precieux
فریف
finest
فریف
fined
فریف
pindling
فریف
svelte
فریف
fine
فریف
delicate
فریف
elegant maners
اطوار فریف
lenis
رقیق فریف
high grade zink
زینک فریف
hyperfine
فوق فریف
in miniature
بطور فریف
sheer
مستقیما فریف
fine boring
سوراخکاری فریف
airy-fairy
فریف و لطیف
fine skill
مهارت فریف
wiredrawn
طویل و فریف
aesthetic
فریف طبع
elegant style
انشا فریف
tinnily
بطور فریف
superfine
بسیار فریف
fine adjustment
تنظیم فریف
aesthetically
فریف طبع
fine structure
ساختار فریف
quaint
خیلی فریف
fine structure
استخوانبندی فریف
finely
بطورعالی یا فریف یا ریز
sheer
پارچه فریف حریری
hyperfine structure
ساختار فوق فریف
edition de luxe
چاپ فریف یا تجملی
davenport
یکنوع میزتحریر فریف
dainty
هر چیز فریف و عالی
capillary
فریف عروق شعریه
commercial light gage sheet
ورق فریف تجارتی
nobby
فریف خیلی شیک
capillaries
فریف عروق شعریه
fimbrillate
دارای ریشه فریف
fretsaw
اره فریف کاری
fine miscle movement
حرکت فریف عضلانی
supersubtle
فوق العاده فریف
fine motor skills
مهارتهای حرکتی فریف
serrulated
دارای دندانههای فریف
serrulate
دارای دندانههای فریف
fine boring machine
دستگاه مته فریف
fret saw
اره فریف کاری
floc
کلالهای ازرشتههای فریف
reticulated
دارای شبکه سه بعدی فریف
penicillate
دارای شبکه توری فریف
plumulate
دارای پرهای فریف و ریز
wire gauze
تور فریف سیم مانند
rugulose
دارای چینهای فریف وکوچک
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cambric
نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
curvaceous
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
h.f.s
structure hyperfine ساختار فوق فریف
in petto
سری بصورت خیلی ریز و فریف
curvacious
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
close grained
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
mechlin
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
mignonette
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
diatomite
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnail
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
bonk
ضربه بر سر
yee jupkki
ضربه پا
pop
ضربه
strikeless
بی ضربه
bonked
ضربه بر سر
bonking
ضربه بر سر
bonks
ضربه بر سر
impulse
ضربه
popped
ضربه
pops
ضربه
left
ضربه چپ
surges
ضربه
surged
ضربه
surge
ضربه
butting
ضربه با سر
whang
ضربه
impact
ضربه
pulse
ضربه
impacts
ضربه
impulses
ضربه
pushes
ضربه
butt joint
ضربه
pulsed
ضربه
collision
ضربه
collisions
ضربه
flap
ضربه
brunt
ضربه
flapped
ضربه
flaps
ضربه
antiknock
ضد ضربه
pushed
ضربه
push
ضربه
thuds
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
thud
ضربه
thudded
ضربه
thudding
ضربه
hacks
ضربه
shockproof
ضد ضربه
hacked
ضربه
hack
ضربه
head
ضربه با سر
kick
ضربه
stroking
ضربه
kicking
ضربه
kick
ضربه با پا
kicks
ضربه با پا
impluse
ضربه
shocks
ضربه
kicks
ضربه
mishit
ضربه بد
stroked
ضربه
kicked
ضربه
strokes
ضربه
interrupter
ضربه گر
shocked
ضربه
kicking
ضربه با پا
kicked
ضربه با پا
shots
ضربه
shot
ضربه
slugger
ضربه زن
blow
ضربه
tit
ضربه
shock
ضربه
stroke
ضربه
blows
ضربه
sole kick
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
sole trap
ضربه با کف پا
tits
ضربه
shock proof
ضد ضربه
POW
صدای ضربه
clumping
ضربه سنگین
cherries
ضربه ناموفق
clumped
ضربه سنگین
clump
ضربه سنگین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com