English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
miscue ضربه نادرست
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
sinister کج نادرست
crooked نادرست
out of order نادرست
out of a نادرست
wrongful نادرست
fouls نادرست
trumped-up نادرست
spurious نادرست
imprecise نادرست
phoney نادرست
phoneys نادرست
phonies نادرست
phony نادرست
trumped up نادرست
unfairly نادرست
foulest نادرست
amiss نادرست
inexact نادرست
inconsecutive نادرست
unfair نادرست
impure نادرست
infirmly نادرست
dishonest نادرست
false نادرست
false code کد نادرست
unsafe نادرست
in error <adj.> نادرست
fouler نادرست
fouled نادرست
foul نادرست
out of trim نادرست
inconsequent نادرست
inaccurate نادرست
false <adj.> نادرست
erroneous نادرست
mispronounciation تلفظ نادرست
error عقیده نادرست
missatement گفته نادرست
misinformation خبر نادرست
errors عقیده نادرست
wrongfully بطور نادرست
foul play کار نادرست
false information خبر نادرست
improper نامناسب نادرست
false information اطلاعات نادرست
mistranslation ترجمه نادرست
vicious بدطینت نادرست
paralogism قیاس نادرست
misconstructions تفسیر نادرست
untrue نادرست خائن
unsound ناخوش نادرست
mispronunciation تلفظ نادرست
false code رمز نادرست
misconstructions تعبیر نادرست
misconstruction تفسیر نادرست
misconstruction تعبیر نادرست
inaccurate نادرست یا غلط
fallacy of composition تعمیم نادرست
by indirection با وسائل نادرست
distractor گزینه نادرست
jackleg ناشی نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
chucked پرتاب نادرست
wrong answers پاسخهای نادرست
inaccurately بطور نادرست
heterography املای نادرست
chuck پرتاب نادرست
foul bill of lading بارنامه نادرست
inexactly بطور نادرست
wrong information اطلاعات نادرست
chucks پرتاب نادرست
false ساختگی نادرست
lie سخن نادرست گفتن
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
malfunctioned نادرست عمل کردن
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
malfunction نادرست عمل کردن
incorrect نادرست یا به همراه خطا
foozle بدساختن ضربت نادرست
malfunctions نادرست عمل کردن
lied سخن نادرست گفتن
lies سخن نادرست گفتن
paralpgize قیاس نادرست ساختن
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
prismatic spectacles عینک نادرست نما
true false questions پرسشهای درست- نادرست
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
mininformation اطلاع یا خبر نادرست
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
false start اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical مخالف ایین دستور نادرست
mal خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
logical معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
contamination ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
hazarding خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
hazards خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazard خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarded خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis- پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
denials تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
denial تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
palettes تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
palette تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
negatives سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gap سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gaps سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
aliasing اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
spacer امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checked سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
head ضربه با سر
brunt ضربه
pulse ضربه
pushes ضربه
slugger ضربه زن
hack ضربه
sole of the foot kick ضربه با کف پا
sole trap ضربه با کف پا
hacks ضربه
hacked ضربه
strikeless بی ضربه
push ضربه
pulsed ضربه
pushed ضربه
sole kick ضربه با کف پا
interrupter ضربه گر
tits ضربه
tit ضربه
impluse ضربه
kicks ضربه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com