Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
moom dollyo bandea dollyo chagi
ضربه پا برعکس دورانی
Other Matches
dollyo chagi
ضربه دورانی پا
mawashi geri
ضربه دورانی پا
kwon toul chigi
ضربه مشت دورانی
moom dolly chagi
ضربه پا به عکس دورانی
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
per contra
برعکس
vice versa
<adv.>
برعکس
on the contrary
برعکس
contrariwise
برعکس
vice versa
برعکس
to the contrary
برعکس ان
come full circle
<idiom>
کاملا برعکس
unlike
غیر برعکس
inverse
برعکس مقابل
unfavorable
برعکس زشت
overhand
رویهم برعکس
quotes
کامای برعکس
quote
کامای برعکس
quoted
کامای برعکس
combination grasp
گرفتن معمولی و برعکس
quotes
دوتای کامای برعکس
backwaters
برعکس پارو زدن
backwater
برعکس پارو زدن
instead of the other way around
بجای برعکس این
quoted
دوتای کامای برعکس
quote
دوتای کامای برعکس
instead of vice versa
بجای برعکس این
On the contrary , he is very honest.
برعکس خیلی هم درستکار است
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
rotary
دورانی
vertiginous
دورانی
dollyo
دورانی
mawashi
دورانی
out flanking
دورانی
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
quoted
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes
علامت نقل قول یا کامای برعکس
concentricity
حرکت دورانی
concentric running
حرکت دورانی
revolving
گردنده دورانی
diode lamp
دیود دورانی
circular frequency
تکرار دورانی
centrifugal pump
پمپ دورانی
rotary drilling
حفاری دورانی
rotary switch
کلید دورانی
rotation flow
شارش دورانی
rotation inertia
لختی دورانی
rotational
چرخشی دورانی
rotational inertia
لختی دورانی
rotary pump
پمپ دورانی
revolutions
سرعت دورانی
turning movement
حرکت دورانی
cyclic pitch
گام دورانی
cyclical unemployment
بیکاری دورانی
eyre
گردش دورانی
encirclement
احاطه دورانی
turning movement
احاطه دورانی
revolution
سرعت دورانی
cyclical budget
بودجه دورانی
turbo compressor
کمپرسور دورانی
gender changer
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
concentricity test
ازمایش حرکت دورانی
cyclic pitch control
کنترل گام دورانی
evolution
چرخش حرکت دورانی
gyratory crusher
سنگ شکن دورانی
gyratory breaker
سنگ شکن دورانی
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
circular flow of income
گردش دورانی درامد
vertical envelopement
حرکت دورانی قائم
inverter
وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
semi spinner
پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycled
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
screwing
حرکات دورانی یخهای دریایی
D type connector
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
rocked
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rotaglider
گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulation
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulations
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
polarized
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coffee grinder
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinders
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
not stage
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
quotation marks
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
reversion
برعکس کردن وارونه کردن
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
hacked
ضربه
shocked
ضربه
impulse
ضربه
impulses
ضربه
surges
ضربه
shocks
ضربه
impact
ضربه
butting
ضربه با سر
surge
ضربه
impacts
ضربه
surged
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
thud
ضربه
pushed
ضربه
pushes
ضربه
pulse
ضربه
pulsed
ضربه
antiknock
ضد ضربه
hack
ضربه
thudding
ضربه
thuds
ضربه
brunt
ضربه
collision
ضربه
head
ضربه با سر
collisions
ضربه
flap
ضربه
flaps
ضربه
hacks
ضربه
push
ضربه
kick
ضربه با پا
kick
ضربه
kicked
ضربه با پا
kicked
ضربه
kicking
ضربه با پا
kicking
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicks
ضربه
tit
ضربه
butt joint
ضربه
tits
ضربه
flapped
ضربه
strokes
ضربه
bonking
ضربه بر سر
blow
ضربه
impluse
ضربه
bonked
ضربه بر سر
sole trap
ضربه با کف پا
shock proof
ضد ضربه
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
bonks
ضربه بر سر
whang
ضربه
sole kick
ضربه با کف پا
interrupter
ضربه گر
shockproof
ضد ضربه
stroking
ضربه
mishit
ضربه بد
slugger
ضربه زن
strikeless
بی ضربه
shot
ضربه
stroked
ضربه
blows
ضربه
shock
ضربه
left
ضربه چپ
shots
ضربه
thudded
ضربه
stroke
ضربه
pops
ضربه
yee jupkki
ضربه پا
bonk
ضربه بر سر
pop
ضربه
popped
ضربه
POW
صدای ضربه
jolts
تکان ضربه
jolted
تکان ضربه
POWs
صدای ضربه
spot kick
ضربه کاشته
tee off
ضربه محکم
jolt
تکان ضربه
jolting
تکان ضربه
lash
ضربه شلاق
belt
ضربه محکم
belted
ضربه محکم
belts
ضربه محکم
rectangular pulse
ضربه مستطیلی
lash
ضربه مژگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com