English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hydraulic shock absorber ضربه گیر روغنی
Other Matches
oil buffer ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
oil رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
oils رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
oiling رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
pinguid روغنی
oil painting روغنی
hydraulic روغنی
greasy روغنی
unctuous روغنی
butteries روغنی
buttery روغنی
oil paintings روغنی
oily روغنی
oiled روغنی
hydrolic روغنی
oleaginous روغنی
oleic روغنی
oil filled contactor شوتس روغنی
oil filled transformer ترانسفورماتور روغنی
oil firing سوخت روغنی
oil filled contactor کنتاکتور روغنی
oil switch کلید روغنی
oil colours رنگ روغنی
oil colour رنگ روغنی
lubricants ماده روغنی
lubricants مواد روغنی
oil paints رنگ روغنی
oil transformer مبدل روغنی
oil pump پمپ روغنی
oil paper کاغذ روغنی
drabber رنگ روغنی
drab رنگ روغنی
drabbest رنگ روغنی
oiled paper کاغذ روغنی
oil circuit breaker مدارشکن روغنی
oiled muslin موصلین روغنی
oil drive unit گیربکس روغنی
cole seed کلم روغنی
greasiness روغنی بودن
colza کلم روغنی
shortcake نان روغنی
empire cloth پارچه روغنی
oiled cloth پارچه روغنی
flat calm دریای روغنی
hydrospring فنری روغنی
oil paint رنگ روغنی
hydropneumatic گازی روغنی
fluid clutch کلاج روغنی
fluid friction اصطکاک روغنی
lubricant مواد روغنی
oil color رنگ روغنی
oil break fuse فیوز روغنی
ohm burner مشعل روغنی
lubricant ماده روغنی
unguentary روغنی مرهمی
oil painting نقاشی رنگ روغنی
hydrospring دستگاه فنری روغنی
oleograph عکس باسمهای روغنی
oil filled cable کابل روغنی الکتریکی
hydropneumatic دستگاه گازی روغنی
oil paintings نقاشی رنگ روغنی
ohm additive افزوده های روغنی
nitroglycerin ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3
meloid وابسته بخانواده سوسکهای روغنی
oilseed بذرها و دانه های روغنی
adipose پیه مانند روغنی شده
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
sienna که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
oleate نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
ling ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
vanishing cream کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
degreasing پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
butting ضربه با سر
impacts ضربه
shock ضربه
surge ضربه
impulses ضربه
impulse ضربه
antiknock ضد ضربه
shocks ضربه
shocked ضربه
double kick دو ضربه پی در پی
pops ضربه
impact ضربه
surged ضربه
kicking ضربه با پا
kicking ضربه
kicks ضربه با پا
kicks ضربه
tit ضربه
tits ضربه
hacks ضربه
hacked ضربه
hack ضربه
thud ضربه
thudded ضربه
thudding ضربه
thuds ضربه
head ضربه با سر
kicked ضربه
pulsed ضربه
butt joint ضربه
surges ضربه
kick ضربه با پا
flaps ضربه
kick ضربه
flapped ضربه
flap ضربه
push ضربه
collisions ضربه
pushed ضربه
collision ضربه
pushes ضربه
kicked ضربه با پا
pulse ضربه
brunt ضربه
whang ضربه
strokes ضربه
shockproof ضد ضربه
blows ضربه
blow ضربه
mishit ضربه بد
stroking ضربه
bonks ضربه بر سر
interrupter ضربه گر
bonking ضربه بر سر
yee jupkki ضربه پا
strikeless بی ضربه
stroke ضربه
popped ضربه
sole trap ضربه با کف پا
sole of the foot kick ضربه با کف پا
stroked ضربه
bonk ضربه بر سر
slugger ضربه زن
bonked ضربه بر سر
impluse ضربه
shot ضربه
left ضربه چپ
shock proof ضد ضربه
pop ضربه
shots ضربه
sole kick ضربه با کف پا
toss ضربه بلند
tossed ضربه بلند
shock inducer دستگاه ضربه زن
dink ضربه اهسته
shockless بدون ضربه
spot kick ضربه کاشته
clump ضربه سنگین
tee off ضربه محکم
clumped ضربه سنگین
clumping ضربه سنگین
thrums ضربه گیر
tobi geri ضربه پا در پرش
shotmaking ضربه به توپ
shock waves موج ضربه
shock wave موج ضربه
belts ضربه محکم
lash ضربه مژگان
belt ضربه محکم
mawashi geri ضربه دورانی پا
lash ضربه شلاق
lashed ضربه مژگان
single stroke bell زنگ تک ضربه
concussion ضربه مغزی
tossing ضربه بلند
tosses ضربه بلند
lashed ضربه شلاق
lashes ضربه مژگان
side foot ضربه با کنار پا
lashes ضربه شلاق
belted ضربه محکم
traumatism ضربه تصادم
delivers ضربه زدن
slash ضربه سریع
slashed ضربه سریع
slashes ضربه سریع
pickier ضربه زننده
pickiest ضربه زننده
picky ضربه زننده
quashes با ضربه زدن
quashed با ضربه زدن
hammer ضربه زدن
hammered ضربه زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com