English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
ultimate factor of safety ضریب اطمینان اختیاری
Other Matches
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
coefficient of safety ضریب اطمینان
assurance factor ضریب اطمینان
factor of safety ضریب اطمینان
confidence coefficicent ضریب اطمینان
option dealer واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
reliability اطمینان قابلیت اطمینان
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
free will اختیاری
arbitrary اختیاری
freewill اختیاری
voluntary اختیاری
involuntariness بی اختیاری
discretional اختیاری
arbitary اختیاری
facultative اختیاری
optional اختیاری
option dealing معاملات اختیاری
options خصیصه اختیاری
incontinency ناپرهیزکاری بی اختیاری
option خصیصه اختیاری
urinary incontinence بی اختیاری ادرار
optional conciliation مصالحه اختیاری
optional حرکات اختیاری
voluntary savings پس اندازهای اختیاری
voluntary partnership شرکت اختیاری
voluntary assignment واگذاری اختیاری
optional consumption مصرف اختیاری
frees اختیاری مختار
perseveation تکرارغیر اختیاری
freed اختیاری مختار
freeing اختیاری مختار
incontinence ناپرهیزکاری بی اختیاری
free اختیاری مختار
soft hyphen خط تیره اختیاری
enuresis بی اختیاری ادرار
encopresis بی اختیاری دفع
voluntary exercise حرکات اختیاری
optional feature خصیصه اختیاری
voluntary conveyance انتقال اختیاری بلاعوض
retirement عقب نشینی اختیاری
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
proctorize زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
disengagement جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
assurances اطمینان
confidence اطمینان
assuredness اطمینان
certitude اطمینان
certainties اطمینان
security اطمینان
certainty اطمینان
trustingly با اطمینان
safety اطمینان
certes اطمینان
confidences اطمینان
assurance اطمینان
sureties اطمینان
surety اطمینان
instable بی اطمینان
trusted اطمینان
confidence limit حد اطمینان
trusts اطمینان
affiance اطمینان
fideism اطمینان
trust اطمینان
insures اطمینان یافتن
confidingly از روی اطمینان
ensuring اطمینان یافتن
insuring اطمینان یافتن
i'll warrant اطمینان میدهم
overconfidence اطمینان بیش از حد
play up اطمینان دادن به
positiveness قطعیت اطمینان
ensures اطمینان یافتن
ensured اطمینان یافتن
ensure اطمینان یافتن
dependable قابلیت اطمینان
safety-valve دریچه اطمینان
safety-valves دریچه اطمینان
safety valve دریچه اطمینان
coniviction عقیده اطمینان
accredit اطمینان کردن
accrediting اطمینان کردن
accredits اطمینان کردن
reputable قابل اطمینان
dependability قابلیت اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
reliability قابل اطمینان
confide اطمینان کردن
assuror اطمینان دهنده
assurer اطمینان دهنده
factor of safety عامل اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
assurable قابل اطمینان
relief valve شیر اطمینان
safety plug پولک اطمینان
safety lamp چراغ اطمینان
safety hook قلاب اطمینان
safety glass شیشه اطمینان
safety fuse فیوز اطمینان
fiducial interval فاصله اطمینان
failure safety قابلیت اطمینان
cretain تاحدی اطمینان
confided اطمینان کردن
confides اطمینان کردن
quality assurance اطمینان از کیفیت
bleeder valve شیر اطمینان
reassurance اطمینان افرینی
figure on اطمینان داشتن
safety belt کمربند اطمینان
safety belts کمربند اطمینان
reassurance اطمینان مجدد
sicker قابل اطمینان
reassurances اطمینان مجدد
reassurances اطمینان افرینی
safe valve دریچه اطمینان
fire escape پلکان اطمینان
reliable قابل اطمینان
confidence level درجه اطمینان
uncertainty عدم اطمینان
uncertainties عدم اطمینان
level of confidence سطح اطمینان
assures اطمینان دادن
valid قابل اطمینان
unpromising غیرقابل اطمینان
unreliability عدم اطمینان
aplomb اطمینان بخود
trusty اطمینان بخش
solid قابل اطمینان
solids قابل اطمینان
limits of confidence حدود اطمینان
confidence interval فاصله اطمینان
fire escapes پلکان اطمینان
trustful معتمد اطمینان
truster اطمینان کننده
insurance stockage ذخیره اطمینان
interval confidence فاصله اطمینان
confidence limits حدود اطمینان
assure اطمینان دادن
interval confidence دامنه اطمینان
assuring اطمینان دادن
confidence belt کمربند اطمینان
liable قابل اطمینان
safe yield بده قابل اطمینان
safest صحیح اطمینان بخش
reasure دوباره اطمینان یا قوت
persuasions اطمینان عقیده دینی
reliability قابلیت اطمینان اعتبار
checked اطمینان از صحت چیزی
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
fiduciary اطمینان بخش ثقه
area of uncertainity منطقه عدم اطمینان
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
persuasion اطمینان عقیده دینی
checks اطمینان از صحت چیزی
trusty موتمن مورد اطمینان
qualm عدم اطمینان بیم
qualms عدم اطمینان بیم
reassures دوباره اطمینان دادن
reassured دوباره اطمینان دادن
reassure دوباره اطمینان دادن
check اطمینان از صحت چیزی
trusted اطمینان پشت گرمی
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
trusts اطمینان پشت گرمی
safer صحیح اطمینان بخش
safes صحیح اطمینان بخش
trust اطمینان پشت گرمی
safe صحیح اطمینان بخش
misgivings عدم اطمینان ترس
misgiving عدم اطمینان ترس
to believe in somebody [something] اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
i assured him of that به او در این باره اطمینان دادم
unreliable غیر قابل اطمینان نامعتبر
i reckon اطمینان به دوستی کسی داشتن
accredits مورد اطمینان بودن یا شدن
trut اطمینان داشتن توکل کردن
accrediting مورد اطمینان بودن یا شدن
avouch اقرار کردن اطمینان دادن
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com