English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
baf ضریب تعدیل سوخت
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
Other Matches
modification factor ضریب تعدیل کننده
caf ضریب تعدیل نرخ پول
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
editing تعدیل
equalizing تعدیل
regulation تعدیل
modulation تعدیل
qualification تعدیل
damping تعدیل
adjustment تعدیل
adjustments تعدیل
levelling تعدیل
equalizes تعدیل
equalized تعدیل
equalize تعدیل
equation of payments تعدیل
modification تعدیل
equalised تعدیل
equalising تعدیل
equalises تعدیل
coordinator تعدیل کننده
regulator تعدیل کننده
moderators تعدیل کننده
dampen تعدیل کردن
adjust تعدیل کردن
adjusting تعدیل کردن
adjusts تعدیل کردن
regulator الت تعدیل
modifiers تعدیل کننده
modifier تعدیل کننده
adjustment method روش تعدیل
address adjustment تعدیل نشانی
method of adjustment روش تعدیل
sight reduction تعدیل رصد
regulable قابل تعدیل
regulators الت تعدیل
escalators تعدیل کننده
regulators تعدیل کننده
demand accommodation تعدیل درخواستها
corrector magnet اهنربای تعدیل کن
escalator تعدیل کننده
moderator تعدیل کننده
lump sum redistribution تعدیل یکجا
modified تعدیل شده
modulator تعدیل کننده
collimate تعدیل کردن
realign تعدیل کردن
adapt تعدیل کردن
partial adjustment تعدیل جزئی
realigns تعدیل کردن
adjustable تعدیل پذیر
price adjustment تعدیل قیمت
stock adjustment تعدیل موجودی
realigning تعدیل کردن
dampens تعدیل کردن
dampening تعدیل کردن
readjust دوباره تعدیل
readjusted دوباره تعدیل
readjusting دوباره تعدیل
readjusts دوباره تعدیل
modifies تعدیل کردن
modifies جرح و تعدیل
modify تعدیل کردن
modify جرح و تعدیل
modifying تعدیل کردن
modifying جرح و تعدیل
dampened تعدیل کردن
realigned تعدیل کردن
regulate تعدیل کردن
measure تعدیل کردن
regulates تعدیل کردن
modulate تعدیل کردن
modulating تعدیل کردن
modulates تعدیل کردن
regulating تعدیل کردن
regulated تعدیل کردن
reduced form فرم تعدیل شده
adjustable dimension بعد تعدیل پذیر
adapter جرح و تعدیل کننده
moderator variable متغیر تعدیل کننده
adaptors جرح و تعدیل کننده
strongback الوار تعدیل ناو
escalation ماده یا عبارت تعدیل
adapters جرح و تعدیل کننده
modificatory متضمن تعدیل یااصلاح
sumptuary وابسته به تعدیل هزینه
coordinate تعدیل کردن هم پایه
damper عایق تعدیل کننده
adaptable قابل جرح و تعدیل
adapted جرح و تعدیل شده
contract escalation clause ماده تعدیل قرارداد
contract price adjustment تعدیل قیمت قرارداد
maladjustment تعدیل وتنظیم غلط
reduction to the meridian تعدیل به نصف النهار
maladjustments تعدیل وتنظیم غلط
adaptor جرح و تعدیل کننده
cac هزینه تعدیل نرخ ارز
index linked insurance بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
trammel تعدیل کردن بدام افتادن
adjustments الت تعدیل اسباب تنظیم
compensating winding سیم پیچ تعدیل کننده
trammel الت ترسیم بیضی تعدیل
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
streamliner قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
burner frame سوخت
propellant سوخت
propellants سوخت
firing سوخت
fuel سوخت
fuelled سوخت
gasoline سوخت
power fuel سوخت
fueled سوخت
combustion سوخت
fuels سوخت
dissimilation سوخت
catabolism سوخت
stoker سوخت
fuelling سوخت
fueling سوخت گیری
fuel storage انبار سوخت
choke دریچه سوخت
fuel consumption مصرف سوخت
aviation fuel سوخت هواپیما
solid propellant سوخت جامد
avgas سوخت طیاره
raw fuel سوخت خام
fuel air pump بوستر سوخت
choked دریچه سوخت
feed tank مخزن سوخت
firer سوخت انداز
stoker سوخت انداز
fire teazer سوخت انداز
chokes دریچه سوخت
octane سوخت ماشینی
carburator سوخت رسان
fuel gas سوخت گازی
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel pump پمپ سوخت
fuel injection سوخت رسانی
jetted سوخت پاش
fuel meter سوخت سنج
jet سوخت پاش
jets سوخت پاش
feeders سوخت رسان
feeder سوخت رسان
fossil fuels سوخت سنگوارهای
fuel economy اقتصاد سوخت
thickened fuel سوخت جامد
rocket fuel سوخت موشک
fuel grade درجه سوخت
fossil fuel سوخت سنگوارهای
rocket fuel سوخت راکت
bulk petroleum سوخت مخزنی
fuel engineering مهندسی سوخت
chemical fuel سوخت شیمیایی
fuel filter صافی سوخت
jetting سوخت پاش
fuels سوخت دادن
atomizers سوخت افشان
tanker مخزن سوخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com