English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
coefficient of acceleration ضریب شتاب اقتصادی
Other Matches
acceleration coefficient ضریب شتاب
coefficient of acceleration ضریب شتاب
economy factor ضریب اقتصادی
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
economic imperialism جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
unhurriedly بی شتاب
speeding شتاب
acceleration lane خط شتاب
expediency شتاب
precipitation شتاب
hustle شتاب
hie thee شتاب کن
speeds شتاب
hustling شتاب
unhurried بی شتاب
in a hurry در شتاب
hustles شتاب
pelts شتاب
hustled شتاب
pelt شتاب
expedience شتاب
haste شتاب
speed شتاب
hastiness شتاب
acceleration شتاب
at leisure بی شتاب
pelted شتاب
over hasty پر شتاب
accelerator شتاب
at full lick با شتاب
cursoriness شتاب
accelerators شتاب
to come along شتاب کردن
precipitateness شتاب زدگی
skelpit شتاب کردن
electron acceleration شتاب الکترون
to look sharp شتاب کردن
transverse acceleration شتاب عرضی
hasty شتاب زده
to make a hurry شتاب کردن
whirry شتاب کردن
spatchcock با شتاب جادادن
to make haste شتاب کردن
acceleration due to gravity شتاب ثقل
skelp شتاب کردن
accelerating شتاب دادن
accelerate شتاب دادن
accelerated شتاب دادن
accelerates شتاب دادن
skeet شتاب کردن
d. haste شتاب زیاد
hastener شتاب کننده
make a push شتاب کردن
acceleration of free fall شتاب گرانی
acceleration of free fall شتاب ثقل
apparent gravity شتاب گرانی
apparent gravity شتاب ثقل
acceleration of gravity شتاب ثقل
acceleration of gravity شتاب گرانش
acceleration of gravity شتاب گرانی
angular acceleration شتاب زاویهای
angular acceleratin شتاب زاویهای
acceleration principle اصل شتاب
acceleration space فضای شتاب
acceleration time زمان شتاب
accelerometer شتاب سنج
accelerating power قدرت شتاب
accelerating electrode الکترود شتاب ده
accelerated particle ذره با شتاب
tilt شتاب پرتاب
tilts شتاب پرتاب
hurriedly از روی شتاب
hurries شتاب کردن
hurries راندن شتاب
hurry شتاب کردن
hurry راندن شتاب
hurrying شتاب کردن
hurrying راندن شتاب
deceleration شتاب منفی
centripetal acceleration شتاب مرکزگرا
deceleration شتاب کاهنده
peremptory شتاب امیز
previousness شتاب زدگی
dispatches کشتن شتاب
speed شتاب کامیابی
dispatched کشتن شتاب
dispatch کشتن شتاب
despatching کشتن شتاب
speed میزان شتاب
speed شتاب حرکت
jotted با شتاب نوشتن
despatches کشتن شتاب
speeding میزان شتاب
speeding شتاب حرکت
speeds شتاب کامیابی
speeds میزان شتاب
linear acceleration شتاب خطی
impact acceleration شتاب ضربه ای
net acceleration شتاب خالص
in a hurried state در حال شتاب
net acceleration شتاب برایند
initial acceleration شتاب اولیه
retardation شتاب منفی
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
resultant acceleration شتاب برایند
negative acceleration شتاب منفی
longitudinal acceleration شتاب طولی
tilted شتاب پرتاب
speeds شتاب حرکت
hying شتاب کردن
normal acceleration شتاب قائم
accelerator شتاب دهنده
accelerators الکترد شتاب ده
accelerator الکترد شتاب ده
hurriedness شتاب زدگی
accelerators شتاب دهنده
hie شتاب کردن
normal acceleration شتاب عمودی
no hurry شتاب نداریم
jots با شتاب نوشتن
post haste با شتاب فراوان
despatched کشتن شتاب
post deflection acceleration شتاب ثانوی
positive acceleration شتاب مثبت
jot با شتاب نوشتن
resultant acceleration شتاب خالص
speeding شتاب کامیابی
accelerator board تخته شتاب دهنده
jerk میزان تغییر شتاب
jerking میزان تغییر شتاب
jerks میزان تغییر شتاب
accelerated particle ذره شتاب دار
centrifugal acceleration شتاب گریز از مرکز
velocities سرعت سیر شتاب
linear accelerator شتاب دهنده خطی
post haste بسرعت شتاب فراوان
ionic centrifuge شتاب دهنده یونی
velocity سرعت سیر شتاب
accelerator catalyst کاتالیزور شتاب دهنده
electron accelerator شتاب دهنده الکترون
precipitately از روی شتاب زدگی
pelted شتاب کردن ضربه
hurry scurry دستپاچگی شتاب زدگی
pelt شتاب کردن ضربه
forwardness اشتیاق شتاب زدگی
hurry skurry دستپاچگی شتاب زدگی
pelts شتاب کردن ضربه
grab off با شتاب گرفتن قاپیدن
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
decelerating electrode الکترد شتاب گیر
jerked میزان تغییر شتاب
to polish off با شتاب پرداخت کردن
ion accelerator شتاب دهنده یون
decelerete بصورت منفی شتاب دادن
premature decision تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
get a wiggle on <idiom> عجله کردن با شتاب رفتن
slow and sure شتاب کار را خراب میکند
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
compass acceleration error خطای شتاب جهت یاب
hastiness دست پاچگی شتاب زدگی
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
economical اقتصادی
economic اقتصادی
economy اقتصادی
economies اقتصادی
socio economic اقتصادی
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com