Dictiornary-Farsi | ضریب عبور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
transmission factor	ضریب عبور


Other Matches

modulus of elasticity	ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
availability factor	ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor	ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
convergence factor	ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant	تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
probability factor	ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
reduction coefficient	ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
charactristics	مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
biquinary notation	دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
runoff coefficient	ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
partition coefficient	ضریب توزیع ضریب تقسیم
factor of safety	ضریب تامین ضریب اطمینان
gini coefficient	شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
scale factor	ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
slices	ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slice	ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient	ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
right of passage	حق عبور
road haulage	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
alpha canis majoris	عبور
tolls	حق عبور
right of way	حق عبور
rights of way	حق عبور
toll	حق عبور
transmission	عبور
transmissions	عبور
crossing	عبور
transit	عبور
tolling	حق عبور
passage	حق عبور
transmittal	عبور
transmittancy	عبور
passages	عبور
passages	حق عبور
transmittance	عبور
fording	عبور از اب
passage	عبور
cross-Channel	عبور
cruising	عبور کردن
cross	عبور کردن
crosser	عبور کردن
crosses	عبور کردن
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
crossest	عبور کردن
faring	هزینه عبور
fleet	عبور سریع
fleets	عبور سریع
cruises	عبور کردن
cruised	عبور کردن
cruise	عبور کردن
tolling	عوارض عبور
tolls	عوارض عبور
transit	راه عبور
transit	عبور کردن
passageway	محل عبور
passageways	محل عبور
ford	محل عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
communication	عبور اطلاعات
passable	قابل عبور
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
toll	عوارض عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
overfly	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
transit traffic	عبور ترانزیتی
light passing	عبور نور
laissez passer	پروانه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
transmission grating	شبکه عبور
fordless	غیرقابل عبور
transit time	زمان عبور
transit time	مدت عبور
tessera	کلمه عبور
trafficability	قابلیت عبور
traject	عبور گذرگاه
transduction	انقال عبور
transit bill	اجازه عبور
transit bill	پروانه عبور
transit error	خطای عبور
penstock	مجرای عبور اب
passavani	سند عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
traversable	قابل عبور
practicableness	قابلیت عبور
wading crossing	عبور از پایاب
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
traversed	عبور کردن
traverse	عبور کردن
band pass	نوار عبور
conge	اجازه عبور
electron transition	عبور الکترون
deep fording	عبور از اب عمیق
current passage	عبور جریان
crossing the line	عبور از خط استوا
crossing the line	عبور از استوا
crossing area	منطقه عبور
through traffic	عبور یکسره
counter sign	اسم عبور
transmittance	مقدار عبور
traffic	عبور و مرور
pass	کلمه عبور
traffics	عبور و مرور
safe-conducts	رخصت عبور
pass	اجازه عبور
passed	عبور کردن
passed	گذر عبور
pass	عبور کردن
trafficked	عبور و مرور
password	اسم عبور
trafficking	عبور و مرور
passwords	اسم عبور
safe conducts	رخصت عبور
passages	عبور سفر
passages	راه عبور
passages	اجازه عبور
passes	اجازه عبور
passage	عبور سفر
pass	گذر عبور
passage	اجازه عبور
passes	کلمه عبور
passage	راه عبور
passed	کلمه عبور
passed	اجازه عبور
safe conduct	رخصت عبور
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
modulus	ضریب
phi coefficient	ضریب فی
ratio	ضریب
factors	ضریب
modules	ضریب
module	ضریب
ratios	ضریب
factor	ضریب
coefficient	ضریب
coefficients	ضریب
crossing site	محل عبور اجباری
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
trafficability	قابلیت عبور ومرور
controlled passing	عبور کنترل شده
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
way	راه عبور گذرگاه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
wall entrance	عبور از داخل دیوار
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
vapor trail	مسیر عبور بخار
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
traject	از محلی عبور کردن
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
transilluminate	عبور نور از یک عضو
passtime	زمان عبور ستون
traffic flow	کشش عبور ومرور
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
practicably	بطور قابل عبور
traffic density	شدت عبور و مرور
cuts	عبور کردن گذاشتن
cut	عبور کردن گذاشتن
road time	زمان عبور از جاده
traffic density	تراکم عبور و مرور
sally port	دروازه عبور از قلعه
traffic density	تکاشف عبور و مرور
traffic court	دادگاه عبور و مرور
ship influence	تاثیر عبور کشتی
time distance	زمان عبور ستون
traffic intensity	شدت عبور و مرور
traffic lane	مسیر عبور و مرور
transduction	عبور از ماوراء چیزی
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
transcutaneous	عبور کننده از پوست
electron transit time	زمان عبور الکترون
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
traffic sign	علامت عبور و مرور
gas port	محفظه عبور گاز
gas port	لوله عبور گاز
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
innocent passage	عبور بدون ضرر
light transition loss	تلف عبور نور
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
traffic control	کنترل عبور و مرور
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای