English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
acidity coefficient ضریب قدرت اسیدی
oxygen ration ضریب قدرت اسیدی
Other Matches
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
acidity قدرت اسیدی
power factor ضریب قدرت
dielectric power factor ضریب قدرت دی الکتریکی
acid test ratio ضریب قدرت پرداخت
cogency قدرت ضریب هشیاری زور
insulation power factor ضریب قدرت عایق بندی
scaling law ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
acid radical ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
acidic اسیدی
acidulous اسیدی
monacid یک اسیدی
monoacid یک اسیدی
acid decomposition تجزیه اسیدی
acidulant اسیدی کننده
acid blue ابی اسیدی
acidion یون اسیدی
acidify اسیدی کردن
acid hydrogen هیدروژن اسیدی
acid dye رنگینه اسیدی
acid extraction استخراج اسیدی
acidifier اسیدی کننده
acidified اسیدی شده
acidulate اسیدی کردن
acidulating agent اسیدی کننده
acid cooler مبرد اسیدی
acid rain باران اسیدی
acid clay خاک رس اسیدی
acid proof ثبات اسیدی
acid catalyst کاتالیزور اسیدی
bogs مانداب اسیدی
bog مانداب اسیدی
acid value عدد اسیدی
acidulation اسیدی کردن
acidification اسیدی کردن
acidifiable اسیدی شدنی
acid process فرایند اسیدی
acid phosphatase فسفاتاز اسیدی
acid oxide اکسید اسیدی
acidic value عدد اسیدی
acid group گروه اسیدی
acidic group گروه اسیدی
acid number عدد اسیدی
acid lining لایه اسیدی
acid hydrolysis آبکافت اسیدی
acid ionization یونش اسیدی
acid ketone کتون اسیدی
acid fume دود اسیدی
acid forming element عنصر اسیدی
acid solvent حلال اسیدی
acidic oxide اکسیژن اسیدی
acid salt نمک اسیدی
acid soil خاک اسیدی
acid function عامل اسیدی
acid reaction واکنش اسیدی
acid gases گازهای اسیدی
acidic اسید دار اسیدی
acidity of wastewater درجه اسیدی فاضلاب
polyacid base باز چند اسیدی
polyacidic base باز چند اسیدی
acid precipitation تسریع بارش اسیدی
brown air city شهر با مه دود اسیدی
acid cure پخت در محیط اسیدی
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
acidifier ماده اسیدی کننده
acidic resins رزین های اسیدی
acid depolarization قطبش زدایی اسیدی
acetify اسیدی شدن [شیمی]
acicity of wastewater درجه اسیدی فاضلاب
acid base balance توان اسیدی- بازی
acidulating agent ماده اسیدی کننده
acid alizarin black سیاه الیزارین اسیدی
edulcoration دفع موادنمکی یا اسیدی
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
to acidify something چیزی را اسیدی کردن [شیمی]
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
acid alizarian blue black ابی سیر الیزارین اسیدی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
nitrous acid اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
prussic acid اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
palmitic اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
energies قدرت
strengths قدرت
nerve قدرت
strength قدرت
posses قدرت
posse قدرت
strong-arm قدرت
might قدرت
energy قدرت
capability قدرت
strong arm قدرت
zing قدرت
forces قدرت
commanding با قدرت
vigour قدرت
potency قدرت
strenght قدرت
nerves قدرت
inauthoritative بی قدرت
forcing قدرت
sovereignty قدرت
powered قدرت
power takeoff قدرت
powering قدرت
authority قدرت
ability قدرت
abilities قدرت
powers قدرت
force قدرت
tensions قدرت
will power <idiom> قدرت
tension قدرت
vigor قدرت
vim قدرت
power قدرت
godown قدرت
vis قدرت
modules ضریب
module ضریب
coefficient ضریب
coefficients ضریب
ratios ضریب
ratio ضریب
factor ضریب
phi coefficient ضریب فی
modulus ضریب
factors ضریب
palgwe فوق قدرت
dielectric strength قدرت دی الکتریک
dielectric power قدرت دی الکتریکی
bond strength قدرت پیوند
monopoly power قدرت انحصاری
basicity قدرت بازی
bearing capacity قدرت تحمل
benumb بی قدرت کردن
fluxing power قدرت سیلان
generator output قدرت مولد
great power کشور با قدرت
cutting power قدرت برش
gripping power قدرت مهارکنندگی
heam yoei vooly تئوری قدرت
deglutition قدرت بلع
horse power قدرت اسب
high powerd money پول پر قدرت
high power transistor ترانزیستور قدرت
damping power قدرت میرایی
diagonal power قدرت قطری
detection range قدرت اکتشافی
detectability قدرت اشکارسازی
destructivity قدرت تخریب
imperium قدرت مطلقه
high power microscope میکروسکوپ پر قدرت
heavy current circuit breaker کلید قدرت
power switch کلید قدرت
circuit breaking capacity قدرت قطع
low power stage طبقه کم قدرت
hiding power قدرت پوشش
high power engine موتورپر قدرت
ionic strength قدرت یونی
input power قدرت ورودی
increase of power افزایش قدرت
almightiness قدرت کامل
cogency قدرت عقیده
power transmission انتقال قدرت
conveying capacity قدرت انتقال
power distribution پخش قدرت
power test ازمون قدرت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com