English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
English Persian
conductivity ضریب هدایت
Search result with all words
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
conductibility ضریب هدایت مخصوص
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
Other Matches
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
lead هدایت
leads هدایت
direction هدایت
total conductivity هدایت کل
transduction هدایت
conduction هدایت
leading هدایت
steerage هدایت
navigators هدایت گر
conductance هدایت
navigator هدایت گر
guidance هدایت
leading line خط هدایت هواپیما
undirected هدایت نشده
joysticks سکان هدایت
steering هدایت کردن
conduction هدایت تنظیم
ionic conduction هدایت یونی
conducting هدایت کردن
avigation فن هدایت هواپیما
vee guideways مسیر هدایت "وی "
canalization هدایت در مسیر
leading marks نشانههای هدایت
directing هدایت کردن
bus bar line سیم هدایت
joystick سکان هدایت
conducted هدایت کردن
navigate هدایت کردن
cons هدایت کردن
conned هدایت کردن
stream line خط هدایت جریان
con هدایت کردن
admittance هدایت فاهری
steerable هدایت کردنی
conveyed هدایت کردن
conveys هدایت کردن
conveying هدایت کردن
navigated هدایت کردن
navigates هدایت کردن
navigating هدایت کردن
direction هدایت رهبری
afferent transmission هدایت اورانی
afferent conduction هدایت اورانی
conning هدایت کردن
operating stand اطاق هدایت
conducts هدایت کردن
rede هدایت کردن
conduct هدایت کردن
enlightened هدایت شده
conduction هدایت گرم
management هدایت یا سازماندهی
director هدایت کننده
directors هدایت کننده
conductance میزان هدایت
electric conduction هدایت الکتریسیته
electrical conductivity هدایت الکتریکی
electron conduction هدایت الکترون
commutate هدایت وتغییر
fire direction هدایت اتش
conduct of fire هدایت تیراندازی
conductibility قابلیت هدایت
managements هدایت یا سازماندهی
template ریل هدایت
templates ریل هدایت
dirigible قابل هدایت
convect هدایت کردن
conning tower برج هدایت
conductivity قابلیت هدایت
conductive قابل هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
conductible قابل هدایت
directed هدایت کردن
image line هدایت تصویر
guides هدایت کردن
guide هدایت کردن
superconductivity فوق هدایت
hydraulic conductivity هدایت ابی
guided هدایت کردن
convey هدایت کردن
heat conductivity هدایت حرارتی
direct هدایت کردن
guide way مسیر هدایت
directs هدایت کردن
heat conduction هدایت حرارتی
current carring انتقال یا هدایت جریان
hot blast main هدایت هوای دم داغ
photoconductivity قابلیت هدایت نور
laser guidance سیستم هدایت لیزری
diathermacy خاصیت هدایت گرما
dredging ladder هدایت کننده سطل
directed exercise تمرین هدایت شده
channelising island سکوی هدایت کننده
conduction رسانش الکتریکی هدایت
input of current تغذیه و هدایت جریان
directed net شبکه هدایت شده
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
direction center مرکز هدایت عملیات
directing staff ستاد هدایت کننده
guideway شیار هدایت کننده
guided missiles موشک هدایت شونده
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
direction مسیر هدایت کردن
guded missile موشک هدایت شوند
absolute joystick سکان هدایت مطلق
fire direction هدایت کردن اتش
fire direction center مرکز هدایت اتش
fire direction net شبکه هدایت اتش
guided missile موشک هدایت شونده
conduct grade درجه هدایت یک ماده
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
conducting staff ستاد هدایت کننده
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
fire control کنترل یا هدایت اتش
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
conductance مقدار هدایت واقعی
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
traffics تجارت هدایت شده
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
susceptance مقدار هدایت کور
conduct هدایت کردن بردن
lead سیر هدایت الکتریکی
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
steered wheel چرخ هدایت شده
leads سیر هدایت الکتریکی
vectored thrust تراست هدایت شونده
vectored تراست هدایت شونده
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
conducted هدایت کردن بردن
trafficked تجارت هدایت شده
conducts هدایت کردن بردن
trafficking تجارت هدایت شده
director هدایت کننده اتش
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
conducting هدایت کردن بردن
directors برج هدایت تیر
traffic تجارت هدایت شده
director برج هدایت تیر
directors هدایت کننده اتش
cruise missiles موشک هدایت شونده کروز
para director هدایت کننده به موقعیت پارا
cores بخش هدایت مرکز یک کابل
fire direction net شبکه مخابراتی هدایت اتش
conductibility of heat قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
pgm نوعی موشک هدایت شونده
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
core بخش هدایت مرکز یک کابل
lead هدایت کردن بست اتصال
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
airmanship متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
leads هدایت کردن بست اتصال
cruise missile موشک هدایت شونده کروز
induced conductivity قابلیت هدایت القاء شده
vectored attacks تک هدایت شده هواپیما به هدف
debunks کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked کسی را اگاه و هدایت کردن
debunk کسی را اگاه و هدایت کردن
secondary cone برج هدایت یدکی ناو
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
job stick سکان هدایت دسته فرمان
high frequency conductivity قابلیت هدایت فرکانس بالا
input admittance of the tube مقدار هدایت اولیه لامپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com