English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
Other Matches
plain sailing پیشرفت بدون مانع
fogyish مانع پیشرفت قدیمی مسلک
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
scientist دانشمند
scholarly دانشمند
sciential دانشمند
sapient دانشمند
scientists دانشمند
oracle دانشمند
savant دانشمند
oracles دانشمند
learnted دانشمند
pundit دانشمند
pundits دانشمند
learned دانشمند
mage دانشمند
litterateur دانشمند
morphologist دانشمند مورفولوژی
walking library شخص دانشمند
literator دانشمند نما
pandit دانشمند هندی
erudite عالم دانشمند
pandits دانشمند هندی
prosodist دانشمند عروض وبدیع
polyhistor دانشمند بزرگ پایه
martyrologist دانشمند تذکره شهدا
a highly esteemed scientist یک دانشمند بسیار محترم
polymaths دانشمند همه چیزدان
polymath دانشمند همه چیزدان
volcanologist دانشمند اتشفشان شناس
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . به این می گویند دانشمند
selenologist دانشمند ماه شناس
stratigrapher دانشمند چینه شناس
metaphysician دانشمند علوم ماوراء طبیعی
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
latinist دانشمند در زبان وفرهنگ لاتین
He is the greatest scientist on earth. بزرگترین دانشمند روی زمین است
cosmologist دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
theologue متخصص الهیات دانشمند علم دین
sight بینایی
eye بینایی
eyesight بینایی
perceptivity بینایی
perspectives بینایی
second sight بینایی
perspective بینایی
sights بینایی
eyeing بینایی
eyes بینایی
visions بینایی
spectrum بینایی
vision بینایی
eying بینایی
spectral بینایی
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
visual axis محور بینایی
optometry بینایی سنجی
visual acuity تیزی بینایی
optometer بینایی سنج
nervus opticus عصب بینایی
monocular vision بینایی یک چشمی
optics علم بینایی
monochromatism بینایی تک فامی
asthenopia ضعف بینایی
visual yellow زرد بینایی
visive وابسته به بینایی
optic وابسته به بینایی
visual purple ارغوان بینایی
rhodopsin ارغوان بینایی
optic nerve عصب بینایی
scotopia بینایی در تاریکی
photopia بینایی درنورزیاد
field of vision میدان بینایی
the sense of sight حس بینایی یا باصره
far point برد بینایی
facial vision بینایی صورتی
emmetropis بینایی طبیعی
emmetropia بینایی طبیعی
trichromatism بینایی سه فامی
discernment بصیرت بینایی
dichromatism بینایی دوفامی
vision test ازمون بینایی
quick sight بینایی تیز
tunnel vision بینایی کانونی
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
optometric service قسمت بینایی سنجی
paropsis خراب شدن بینایی
optical instruments الات وابسته به بینایی
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
perimeters میدان سنج بینایی
ametropia نقص انکساری بینایی
kenning نگاه قدرت بینایی
campimeter میدان سنج بینایی
manoptoscope برتری سنج بینایی
astigmatism ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
test chart لوحه بینایی سنجی
perimeter میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia بینایی زرد- ابی
orthoptic درست کننده نقص بینایی
hemeralopia کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic وابسته به اصلاح نقص بینایی
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
optometric service بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
rocketeer هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
advance پیشرفت
promotions پیشرفت
advancing <adj.> پیشرفت
advances پیشرفت
achievements پیشرفت
advancement پیشرفت
advancing پیشرفت
achievement پیشرفت
advance پیشرفت
underdeveloped کم پیشرفت
promotion پیشرفت
improvements پیشرفت
progression پیشرفت
advances پیشرفت ها
proceedings پیشرفت ها
development پیشرفت
developments پیشرفت
lifted پیشرفت
improvement پیشرفت
progress پیشرفت
improvement پیشرفت
headway پیشرفت
lifts پیشرفت
lifting پیشرفت
going پیشرفت
advance پیشرفت
progress پیشرفت
progressing پیشرفت
furtherance پیشرفت
undeveloed بی پیشرفت
achievement age سن پیشرفت
progresses پیشرفت
attainments پیشرفت
attainment پیشرفت
progressions پیشرفت
progression پیشرفت
lift پیشرفت
accomplishment پیشرفت
growth پیشرفت
growths پیشرفت
progressed پیشرفت
head way پیشرفت
classicist دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classicists دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
mythologist or ger دانشمند در تاریخ اساطیر اساطیر دان
becalmed از پیشرفت بازداشتن
degree of advancement درجه پیشرفت
becalming از پیشرفت بازداشتن
thriving پیشرفت کردن
ongoing درحال پیشرفت
thrives پیشرفت کردن
thrived پیشرفت کردن
thrive پیشرفت کردن
further پیشرفت کردن
come along پیشرفت کردن
becalms از پیشرفت بازداشتن
capability استعداد پیشرفت
improvement curve منحنی پیشرفت
achievement quotient بهر پیشرفت
achievement motive انگیزه پیشرفت
blooming پیشرفت کننده
academic achievement پیشرفت تحصیلی
furthers پیشرفت کردن
furthering پیشرفت کردن
furthered پیشرفت کردن
achievement curve منحنی پیشرفت
accomplishment quotient بهر پیشرفت
developmental stage مرحله پیشرفت
achievement need نیاز پیشرفت
scholastic achievement پیشرفت تحصیلی
n achievement نیاز پیشرفت
achievement test آزمون پیشرفت
economic progress پیشرفت اقتصادی
aq بهر پیشرفت
make a dent in <idiom> پیشرفت کردن
here goes <idiom> پیشرفت کردن
advance پیشرفت پیشروی
Luddites پیشرفت گریز
Luddite پیشرفت گریز
obstructionist از پیشرفت کارمجلس را از
proceeding پیشرفت طرز
rises پیشرفت ترقی
rise پیشرفت ترقی
velocity of advance تندی پیشرفت
to make way پیشرفت کردن
to unfold پیشرفت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com