Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
sanction
ضمانت اجرایی قانون
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
Other Matches
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
viruses
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
pecuniary liability
ضمانت ضمانت جبران خسارت
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
ministerial
اجرایی
executive
اجرایی
administrative
اجرایی
administrant
اجرایی
executives
اجرایی
operating program
برنامه اجرایی
executive agent
عامل اجرایی
executional requirement
شرائط اجرایی
executive agent
شعبه اجرایی
executing agency
شعبه اجرایی
executable statement
جمله اجرایی
execute statement
دستور اجرایی
technical
اصولی اجرایی
operating agency
قسمت اجرایی
execute statement
حکم اجرایی
executive routine
روال اجرایی
executive committee
هیات اجرایی
executive system
سیستم اجرایی
executive program
برنامه اجرایی
functional team
تیم اجرایی
feasability study
مطالعات اجرایی
e. power
نیروی اجرایی
command of execution
ریاست اجرایی
executive by law
ایین نامه اجرایی
escrow
اجرایی پیدا میکند
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
cryptochannel
سیستم اجرایی رمز
tax administration
مسائل اجرایی مالیات
canon
قانون کلی قانون شرع
canons
قانون کلی قانون شرع
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
say's law
قانون سی . براساس این قانون
executives
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
Politburos
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
operand
دستور اجرایی عمل کننده
register
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
Politburo
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
self-
برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
warrant
ضمانت
sponsion
ضمانت
bond
ضمانت
sponsored by
به ضمانت
suretyship
ضمانت
mainprise
ضمانت
bail
ضمانت
warranty
ضمانت
warrants
ضمانت
warranting
ضمانت
warranted
ضمانت
warranties
ضمانت
sponsorship
ضمانت
guaranty
ضمانت
guaranteed
ضمانت
gurantee
ضمانت
pledge
[archaic]
[guaranty]
ضمانت
guarantee
ضمانت
warranty
ضمانت
guarantees
ضمانت
guarantee
ضمانت
guaranty
ضمانت
sponsor
ضمانت کردن
guarantees
ضمانت کردن
pecuniary liability
ضمانت پولی
guarantors
ضمانت کننده
answered
ضمانت کردن
guarantor
ضمانت کننده
sanctions
ضمانت اجرا
sponsors
ضمانت کردن
sponsoring
ضمانت کردن
answering
ضمانت کردن
suretyship
عقد ضمانت
sanction
ضمانت اجرا
sanctioning
ضمانت اجرا
guarantee
ضمانت کردن
upon bail
بقیه ضمانت
express warranty
ضمانت صریح
vouch
ضمانت کردن
vouch for
ضمانت کردن
guaranteed
ضمانت کردن
insure
ضمانت کردن
fiduciary bond
ضمانت شرافتی
bond
پیوستگی ضمانت
bank guarantee
ضمانت بانکی
answers
ضمانت کردن
sanctioned
ضمانت اجرا
bank bond
ضمانت بانکی
guaranty
ضمانت نامه
limplied warranty
ضمانت ضمنی
assurance
ضمانت وثیقه
assurances
ضمانت وثیقه
letter of indemnity
ضمانت نامه
irrepleviable
ضمانت برندار
contract guarantee
ضمانت قرارداد
bilable
ضمانت بردار
bail bond
ضمانت نامه
irreplevisable
ضمانت برندار
bonded
ضمانت شده
bailable
قابل ضمانت
bondholder
ضمانت دار
answer
ضمانت کردن
responsibility
ضمانت جوابگویی
pledged
وثیقه ضمانت
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
responsibilities
ضمانت جوابگویی
pledges
وثیقه ضمانت
pledging
وثیقه ضمانت
pledge
وثیقه ضمانت
warranty
ضمانت نامه
guarantee period
دوره ضمانت
warranties
ضمانت نامه
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
bailment
رهایی به قید ضمانت
to bail out
با ضمانت از زندان دراوردن
to stand surety for any one
ضمانت کسیرا کردن
stand surety for a person
ضمانت کسی را کردن
the watch is warranted
ضمانت شده است
to go bail for any one
ضمانت کسی راکردن
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
warranted
ضمانت کردن مجوز
guaranteed
شخص ضمانت شده
guarantees
شخص ضمانت شده
warrent
ضمانت یاتعهد کردن
bail
تضمین ضمانت کردن
able to justify bail
قادر به تقبل ضمانت
act as surety
کفالت یا ضمانت کردن
warrant
ضمانت کردن مجوز
i guarantee his appearance
من ضمانت می کنم که حاضرشود
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
board exchange warranty
ضمانت تعویض برد
warrants
ضمانت کردن مجوز
guarantee
شخص ضمانت شده
warranting
ضمانت کردن مجوز
open credit
اعتبار بدون ضمانت نامه
bid bond
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
waged
ضمانت حسن انجام کار
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
good performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sanction
مجوز جریمه ضمانت اجرا
performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
pledgeor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
pledgor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
tender guarantee
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
to vouch for any one's honesty
ضمانت درستی کسی را کردن
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees
ضمانت نامه تضمین کردن
tender bonds
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
waging
ضمانت حسن انجام کار
wages
ضمانت حسن انجام کار
wage
ضمانت حسن انجام کار
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
30% down payment against bank guaranty
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
bareboat charter
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
nisi
قانون
law of constant heat sumation
قانون هس
edicts
قانون
law
قانون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com