English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
Other Matches
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
joint and several تضامنی
unlimited liability company شرکت تضامنی
joint and several responsibility مسئوولیت تضامنی
joint and several reponsibility مسئوولیت تضامنی
general partnership شرکت تضامنی
joint and several liability مسئوولیت تضامنی
partnerships شرکت تضامنی
partnership شرکت تضامنی
joint guarantor ضامن تضامنی
joint responsibility مسئوولیت تضامنی
capital stock سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
warranty ضمانت
warranties ضمانت
warrants ضمانت
warranting ضمانت
warranted ضمانت
warrant ضمانت
bond ضمانت
guaranty ضمانت
gurantee ضمانت
suretyship ضمانت
mainprise ضمانت
guarantee ضمانت
guaranteed ضمانت
guaranty ضمانت
guarantee ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
warranty ضمانت
sponsorship ضمانت
sponsion ضمانت
sponsored by به ضمانت
bail ضمانت
guarantees ضمانت
guarantees ضمانت کردن
bondholder ضمانت دار
bilable ضمانت بردار
bank guarantee ضمانت بانکی
bail bond ضمانت نامه
limplied warranty ضمانت ضمنی
letter of indemnity ضمانت نامه
bailable قابل ضمانت
bank bond ضمانت بانکی
suretyship عقد ضمانت
irreplevisable ضمانت برندار
guaranty ضمانت نامه
pecuniary liability ضمانت پولی
guarantee period دوره ضمانت
vouch for ضمانت کردن
upon bail بقیه ضمانت
fiduciary bond ضمانت شرافتی
irrepleviable ضمانت برندار
express warranty ضمانت صریح
contract guarantee ضمانت قرارداد
sanctions ضمانت اجرا
sanctioning ضمانت اجرا
bonded ضمانت شده
pledge وثیقه ضمانت
pledged وثیقه ضمانت
pledges وثیقه ضمانت
pledging وثیقه ضمانت
assurances ضمانت وثیقه
warranties ضمانت نامه
answer ضمانت کردن
warranty ضمانت نامه
vouch ضمانت کردن
sponsor ضمانت کردن
sponsoring ضمانت کردن
sponsors ضمانت کردن
guarantor ضمانت کننده
bond پیوستگی ضمانت
guarantors ضمانت کننده
responsibility ضمانت جوابگویی
guarantee ضمانت کردن
sanctioned ضمانت اجرا
insure ضمانت کردن
responsibilities ضمانت جوابگویی
answers ضمانت کردن
answering ضمانت کردن
assurance ضمانت وثیقه
sanction ضمانت اجرا
answered ضمانت کردن
guaranteed ضمانت کردن
guarantee شخص ضمانت شده
the watch is warranted ضمانت شده است
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
guaranteed شخص ضمانت شده
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
warrent ضمانت یاتعهد کردن
guarantees شخص ضمانت شده
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
warranted ضمانت کردن مجوز
warrants ضمانت کردن مجوز
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
bail تضمین ضمانت کردن
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
bailment رهایی به قید ضمانت
warranting ضمانت کردن مجوز
sanction ضمانت اجرایی قانون
warrant ضمانت کردن مجوز
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
sanctions ضمانت اجرایی قانون
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
tender bonds ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
wage ضمانت حسن انجام کار
waged ضمانت حسن انجام کار
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
waging ضمانت حسن انجام کار
wages ضمانت حسن انجام کار
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
pledgor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
pledgeor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
ubi jus, ibi remedium هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com