Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to vouch for any one's honesty
ضمانت درستی کسی را کردن
Other Matches
pecuniary liability
ضمانت ضمانت جبران خسارت
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
sponsoring
ضمانت کردن
answering
ضمانت کردن
guarantee
ضمانت کردن
sponsors
ضمانت کردن
answer
ضمانت کردن
sponsor
ضمانت کردن
answered
ضمانت کردن
vouch for
ضمانت کردن
guarantees
ضمانت کردن
vouch
ضمانت کردن
answers
ضمانت کردن
insure
ضمانت کردن
guaranteed
ضمانت کردن
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
ضمانت کردن مجوز
stand surety for a person
ضمانت کسی را کردن
warrant
ضمانت کردن مجوز
act as surety
کفالت یا ضمانت کردن
warrants
ضمانت کردن مجوز
to stand surety for any one
ضمانت کسیرا کردن
bail
تضمین ضمانت کردن
warrent
ضمانت یاتعهد کردن
warranting
ضمانت کردن مجوز
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
guarantees
ضمانت نامه تضمین کردن
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
preciseness
درستی
justly
<adv.>
به درستی
duly
<adv.>
به درستی
rightfully
<adv.>
به درستی
correctly
<adv.>
به درستی
fidelity
درستی
correctness
درستی
exactness
درستی
validity
درستی
soundness
درستی
accuracy
درستی
rightly
<adv.>
به درستی
properly
<adv.>
به درستی
uprightness
درستی
integrality
درستی
trueness
درستی
rightfulness
درستی
rightness
درستی
justness
درستی
integrity
درستی
exactitude
درستی
justly
به درستی
correctitude
درستی
aright
<adv.>
به درستی
genuineness
درستی
legitimacy
درستی
straightness
درستی
imprecision
نا درستی
precision
درستی
validation
تنفیذ درستی
to verifty a staement
درستی ونادرستی
damchi
راستی و درستی
truth value
ارزش درستی
truth table
جدول درستی
truths
درستی صداقت
approximately
تقریبا به درستی
honestly
از روی درستی
truth
درستی صداقت
propriety of behaviour
درستی رفتار
the a of a trans lation
درستی ترجمه
justice
درستی دادگستری
honesty
درستکاری درستی
rectitude
راستی درستی
to foel
حال درستی نداشتن
functions
انجام عمل به درستی
bona fide
به طور جدی به درستی
accuracy
درجه دقت درستی
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
functioned
انجام عمل به درستی
function
انجام عمل به درستی
uprightaess
درستی راستی عدالت
guarantee
ضمانت
sponsorship
ضمانت
warranties
ضمانت
guaranteed
ضمانت
guaranty
ضمانت
pledge
[archaic]
[guaranty]
ضمانت
warranty
ضمانت
guaranty
ضمانت
guarantee
ضمانت
gurantee
ضمانت
bail
ضمانت
guarantees
ضمانت
mainprise
ضمانت
warrant
ضمانت
warranting
ضمانت
suretyship
ضمانت
warranty
ضمانت
sponsion
ضمانت
warrants
ضمانت
sponsored by
به ضمانت
bond
ضمانت
warranted
ضمانت
accurately
به درستی و بدون هر گونه خطا
cynic
<adj.>
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
He seems to be an honest man.
آدم درستی بنظرمی آید
true false test
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
Veitch diagram
نمایش گرافیکی جدول درستی
truth table
جدول درستی جذول صحت
guarantors
ضمانت کننده
fiduciary bond
ضمانت شرافتی
sanctioning
ضمانت اجرا
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
guarantor
ضمانت کننده
sanction
ضمانت اجرا
pledges
وثیقه ضمانت
responsibilities
ضمانت جوابگویی
sanctioned
ضمانت اجرا
pledged
وثیقه ضمانت
responsibility
ضمانت جوابگویی
sanctions
ضمانت اجرا
bilable
ضمانت بردار
pledging
وثیقه ضمانت
irrepleviable
ضمانت برندار
irreplevisable
ضمانت برندار
bank guarantee
ضمانت بانکی
express warranty
ضمانت صریح
pecuniary liability
ضمانت پولی
bondholder
ضمانت دار
assurance
ضمانت وثیقه
assurances
ضمانت وثیقه
bond
پیوستگی ضمانت
limplied warranty
ضمانت ضمنی
bail bond
ضمانت نامه
suretyship
عقد ضمانت
warranty
ضمانت نامه
upon bail
بقیه ضمانت
warranties
ضمانت نامه
contract guarantee
ضمانت قرارداد
guarantee period
دوره ضمانت
bonded
ضمانت شده
bank bond
ضمانت بانکی
pledge
وثیقه ضمانت
bailable
قابل ضمانت
letter of indemnity
ضمانت نامه
guaranty
ضمانت نامه
Are we on the right road for ... ?
آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
to prove a will
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
cynical
<adj.>
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynically
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
the watch is warranted
ضمانت شده است
bailment
رهایی به قید ضمانت
board exchange warranty
ضمانت تعویض برد
guarantees
شخص ضمانت شده
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
to go bail for any one
ضمانت کسی راکردن
able to justify bail
قادر به تقبل ضمانت
guarantee
شخص ضمانت شده
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
i guarantee his appearance
من ضمانت می کنم که حاضرشود
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
sanction
ضمانت اجرایی قانون
guaranteed
شخص ضمانت شده
to bail out
با ضمانت از زندان دراوردن
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
timed
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
tender guarantee
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
tender bonds
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
wage
ضمانت حسن انجام کار
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
bid bond
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
sanction
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
waged
ضمانت حسن انجام کار
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
pledgor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
wages
ضمانت حسن انجام کار
open credit
اعتبار بدون ضمانت نامه
waging
ضمانت حسن انجام کار
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
pledgeor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com