Dictiornary-Farsi | ضمانت صریح | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
express warranty	ضمانت صریح


Other Matches

pecuniary liability	ضمانت ضمانت جبران خسارت
clean cut	صریح
expressing	صریح
expresses	صریح
expressed	صریح
express	صریح
abstracts	صریح
abstracting	صریح
abstract	صریح
sharp cut	صریح
perspicuous	صریح
opens	صریح
clean-cut	صریح
opened	صریح
straighter	رک صریح
straight	رک صریح
specifics	صریح
specific	صریح
categorical	صریح
uninhibited	صریح
open	صریح
four-square	صریح
explicit	صریح
cleaners	صریح
definitive	صریح
clear-cut	صریح
clearest	صریح
straightest	رک صریح
clear	صریح
clears	صریح
clear cut	صریح
clearer	صریح
noncommittal	غیر صریح
clearer	صاف صریح
four-square	به طور صریح
expresses	سریع صریح
clearest	صاف صریح
expressing	سریع صریح
clears	صاف صریح
direct object	مفعول صریح
clear	صاف صریح
strict	نص صریح محکم
frank	صریح نیرومند
franked	صریح نیرومند
franker	صریح نیرومند
frankest	صریح نیرومند
franking	صریح نیرومند
franks	صریح نیرومند
punctual	نیشدار صریح
indefinite	غیر صریح
inexplicit	غیر صریح
imprecise	غیر صریح
strictest	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
avowals	افهار صریح
avowal	افهار صریح
denotation	معنای صریح
express	سریع صریح
immediate access	دستیابی صریح
expressed	سریع صریح
explicit address	نشانی صریح
immediate address	آدرس صریح
immediate mode commands	فرامین مد صریح
explicit address	آدرس صریح
hypallage	قلب صریح
express term	شرط صریح
express acceptance	قبول صریح
precise	صریح دقیق
definite	تصریح شده صریح
d. judgment	حکم صریح یا روشن
unintelligible	پیچیده غیر صریح
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
cold turkey	به طور صریح و بیپرده
express	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressed	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses	دلالت کردن بر فهماندن صریح
sponsored by	به ضمانت
bail	ضمانت
mainprise	ضمانت
guaranty	ضمانت
suretyship	ضمانت
gurantee	ضمانت
warrant	ضمانت
sponsion	ضمانت
warranted	ضمانت
guaranty	ضمانت
warrants	ضمانت
bond	ضمانت
warranties	ضمانت
guaranteed	ضمانت
pledge [archaic] [guaranty]	ضمانت
guarantees	ضمانت
guarantee	ضمانت
warranting	ضمانت
guarantee	ضمانت
sponsorship	ضمانت
warranty	ضمانت
warranty	ضمانت
overt collusion	تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
joint and several guarantee	ضمانت تضامنی
sanction	ضمانت اجرا
guarantees	ضمانت کردن
answered	ضمانت کردن
guaranty	ضمانت نامه
bilable	ضمانت بردار
limplied warranty	ضمانت ضمنی
bail bond	ضمانت نامه
guaranteed	ضمانت کردن
contract guarantee	ضمانت قرارداد
bondholder	ضمانت دار
fiduciary bond	ضمانت شرافتی
guarantee	ضمانت کردن
guarantee period	دوره ضمانت
answers	ضمانت کردن
irrepleviable	ضمانت برندار
bank guarantee	ضمانت بانکی
bank bond	ضمانت بانکی
irreplevisable	ضمانت برندار
bailable	قابل ضمانت
answering	ضمانت کردن
letter of indemnity	ضمانت نامه
warranty	ضمانت نامه
pledge	وثیقه ضمانت
pledged	وثیقه ضمانت
pledging	وثیقه ضمانت
assurance	ضمانت وثیقه
assurances	ضمانت وثیقه
pledges	وثیقه ضمانت
bond	پیوستگی ضمانت
warranties	ضمانت نامه
guarantors	ضمانت کننده
guarantor	ضمانت کننده
sponsors	ضمانت کردن
sponsoring	ضمانت کردن
sponsor	ضمانت کردن
vouch	ضمانت کردن
insure	ضمانت کردن
bonded	ضمانت شده
sanctions	ضمانت اجرا
pecuniary liability	ضمانت پولی
responsibilities	ضمانت جوابگویی
sanctioning	ضمانت اجرا
responsibility	ضمانت جوابگویی
answer	ضمانت کردن
sanctioned	ضمانت اجرا
suretyship	عقد ضمانت
vouch for	ضمانت کردن
upon bail	بقیه ضمانت
the watch is warranted	ضمانت شده است
to stand surety for any one	ضمانت کسیرا کردن
to go bail for any one	ضمانت کسی راکردن
joint bond	تعهد یا ضمانت مشترک
stand surety for a person	ضمانت کسی را کردن
it is not protected by sanctions	ضمانت اجرایی ندارد
i guarantee his appearance	من ضمانت می کنم که حاضرشود
to bail out	با ضمانت از زندان دراوردن
warrent	ضمانت یاتعهد کردن
bailment	رهایی به قید ضمانت
bail	تضمین ضمانت کردن
sanctioned	ضمانت اجرایی قانون
warrant	ضمانت کردن مجوز
warranted	ضمانت کردن مجوز
guarantees	شخص ضمانت شده
sanctions	ضمانت اجرایی قانون
warranting	ضمانت کردن مجوز
warrants	ضمانت کردن مجوز
sanction	ضمانت اجرایی قانون
sanctioning	ضمانت اجرایی قانون
able to justify bail	قادر به تقبل ضمانت
board exchange warranty	ضمانت تعویض برد
guarantee	شخص ضمانت شده
guaranteed	شخص ضمانت شده
bank guarantee	ضمانت نامه بانکی
act as surety	کفالت یا ضمانت کردن
guarantee	ضمانت نامه تضمین کردن
tender guarantee	ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
sanction	مجوز جریمه ضمانت اجرا
tender bonds	ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
sanction	ضمانت اجرایی معین کردن
wages	ضمانت حسن انجام کار
to vouch for any one's honesty	ضمانت درستی کسی را کردن
guaranteed	ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees	ضمانت نامه تضمین کردن
wage	ضمانت حسن انجام کار
waged	ضمانت حسن انجام کار
waging	ضمانت حسن انجام کار
guaranty	تضمین ضمانت یا تعهد کردن
sanctioned	ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned	مجوز جریمه ضمانت اجرا
open credit	اعتبار بدون ضمانت نامه
average bond	ضمانت نامه جبران خسارت
guarantee a contract	اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sanctions	مجوز جریمه ضمانت اجرا
performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
bid bond	ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
sanctions	ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning	ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning	مجوز جریمه ضمانت اجرا