Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
Other Matches
price taker
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
discount register
دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
c.i.f.
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
to be valid
معتبر بودن
hold good
معتبر بودن
to hold water
معتبر بودن
to count
[as]
معتبر بودن
dow
معتبر بودن
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
validity
نفوذ قوت قانونی معتبر بودن
caveat venditor
ملتفت بودن فروشنده
validation
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
fire fighting
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
to stick together
نسبت بیکدیگروفادار بودن
to be kind to...
مهربان بودن نسبت به ....
vendors
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
to be incredulous of anything
نسبت به چیزی شکاک بودن
to think highliy of any one
نسبت بکسی خوش بین بودن
to be out of all proportion to something
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
case sensitive
حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
pecuniary liability
ضمانت ضمانت جبران خسارت
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
vendee
خریدار
customer
خریدار
shopper
خریدار
vendees
خریدار ها
shoppers
خریدار
alienee
خریدار
offeree
خریدار
shopper
خریدار
purchaser
خریدار
buyer
خریدار
buyers
خریدار ها
vendee
خریدار
purchasers
خریدار ها
shoppers
خریدار ها
bargainee
خریدار
buyers
خریدار
buyer
خریدار
customers
خریدار
purchaser
خریدار
purchasers
خریدار
well-thought-of
معتبر
well thought of
معتبر
trusty
معتبر
fiduciary
معتبر
inviolate
معتبر
authentic
معتبر
standing
معتبر
authoritative
معتبر
liable
معتبر
substantial
معتبر
credible
معتبر
creditable
معتبر
responsible
معتبر
creditor
معتبر
valid
معتبر
of good standing
معتبر
of reputation
معتبر
authentical
معتبر
salvager
خریدار اسقاط
marginal buyer
خریدار نهائی
caveat emptor
اخطار به خریدار
producer buyer
خریدار صنعتی
accrediting
معتبر شناختن
validates
معتبر ساختن
faithworthy
امین معتبر
accredited
مجاز معتبر
accredits
معتبر شناختن
validating
معتبر ساختن
good and svfficient bail
ضامن معتبر
accredit
معتبر شناختن
man of credit
شخص معتبر
validated
معتبر ساختن
hard currencies
ارز معتبر
validate
معتبر ساختن
man of crdit
شخص معتبر
good
پاک معتبر
valid assumptions
فروض معتبر
mace greff
خریدار اجناس مسروقه
receiver of stolen goods
خریدار مال مسروقه
spoilsman
خریدار غنائم جنگی
tout
خریدار پیدا کردن
touting
خریدار پیدا کردن
swagman
خریدار مال دزدی
touted
خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser
خریدار با حسن نیت
on approval
مشروط به رضایت خریدار
touts
خریدار پیدا کردن
reliable
معتبر قابل اتکا
validation
تایید معتبر سازی
reputably
بطور معتبر یا مشهور
brokerage
حق العمل
commissions
حق العمل
premiums
حق العمل
premium
حق العمل
commission fee
حق العمل
brokage
حق العمل
commission
حق العمل
commissioning
حق العمل
factorage
حق العمل
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
accredit
معتبر ساختن اختیار دادن
not valid abroad
در خارج
[از کشور]
معتبر نیست
accrediting
معتبر ساختن اختیار دادن
accredits
معتبر ساختن اختیار دادن
good
معتبر موجه نسبتا" زیاد
credible
<adj.>
قابل اعتبار
[معتبر]
[اقتصاد]
to keep an oath inviolate
معتبر نگه داشتن سوگند
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
respond
عکس العمل
reactive effect
عکس العمل
resilient
عکس العمل
responded
عکس العمل
responds
عکس العمل
factorage
حق العمل کاری
reflex force
فشارعکس العمل
prompts
عکس العمل
prompted
عکس العمل
prompt
عکس العمل
reactions
عکس العمل
rough and ready
سریع العمل
commissioner
حق العمل کار
factor
حق العمل کار
commission agent
حق العمل کار
reactional
عکس العمل
commissioners
حق العمل کار
factors
حق العمل کار
reaction
عکس العمل
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
reactor
عامل عکس العمل
pseudoinstruction
شبه دستور العمل
reflexology
عکس العمل شناسی
coefficient of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
commissioning
حق العمل مامور شدن
reactors
عامل عکس العمل
retaliation
عکس العمل متقابل
reflexes
عکس العمل غیرارادی
on commission
بطورحق العمل کاری
latency
دوره عکس العمل
n address instruction
دستور العمل با N نشانی
reflex
عکس العمل غیرارادی
immediate action
عکس العمل فوری
response
عکس العمل به دلیلی
actual instruction
دستور العمل واقعی
commission
حق العمل مامور شدن
responses
عکس العمل به دلیلی
rapid
سریع العمل چابک
reaction
انفعال عکس العمل
armature reaction
عکس العمل ارمیچر
repercussion
عکس العمل واکنش
reaction curve
منحنی عکس العمل
reflex force
نیروی عکس العمل
reaction force
نیروی عکس العمل
commissions
حق العمل مامور شدن
factor
حق العمل کار نماینده
reaction time
زمان عکس العمل
reaction equation
معادله عکس العمل
background count
عکس العمل تشعشع
modulus of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
factors
حق العمل کار نماینده
reactions
انفعال عکس العمل
transfer instruction
دستور العمل انتقال
interaction
عکس العمل متقابل
europatents
اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
reacts
عکس العمل نشان دادن
reaction of support
عکس العمل تکیه گاه
reacting
عکس العمل نشان دادن
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returned
مراجعت کردن عکس العمل
return
مراجعت کردن عکس العمل
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
returning
مراجعت کردن عکس العمل
returns
مراجعت کردن عکس العمل
react
عکس العمل نشان دادن
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacted
عکس العمل نشان دادن
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
range
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranged
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com