English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English Persian
warrant ضمانت کردن مجوز
warranted ضمانت کردن مجوز
warranting ضمانت کردن مجوز
warrants ضمانت کردن مجوز
Other Matches
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
answers ضمانت کردن
vouch ضمانت کردن
answering ضمانت کردن
answered ضمانت کردن
vouch for ضمانت کردن
guarantees ضمانت کردن
answer ضمانت کردن
sponsors ضمانت کردن
insure ضمانت کردن
guaranteed ضمانت کردن
sponsor ضمانت کردن
guarantee ضمانت کردن
sponsoring ضمانت کردن
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrent ضمانت یاتعهد کردن
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
bail تضمین ضمانت کردن
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
justification مجوز
justifications مجوز
permission مجوز
warranting مجوز
license مجوز
licensing مجوز
warrant مجوز
licence مجوز
authority مجوز
licenses مجوز
warranted مجوز
warrants مجوز
warrent مجوز
licences مجوز
licensee دارنده مجوز
withdrawal warrant مجوز برداشت
without justification بدون مجوز
licensees دارنده مجوز
clearance مجوز دستیابی به یک فایل
clearance inwards مجوز ورود کشتی
site license مجوز درون سازمانی
software license مجوز نرم افزار
clearance outwards مجوز خروج کشتی
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
run duration مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
authorisations مجوز به کاربر برای دستیابی به یک سیستم
authorization مجوز به کاربر برای دستیابی به یک سیستم
browses جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
browsed جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
browse جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
constitute تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
bail ضمانت
guarantee ضمانت
gurantee ضمانت
bond ضمانت
guaranty ضمانت
sponsion ضمانت
sponsored by به ضمانت
warranty ضمانت
suretyship ضمانت
mainprise ضمانت
warrants ضمانت
warranting ضمانت
sponsorship ضمانت
warrant ضمانت
guaranteed ضمانت
warranted ضمانت
guarantees ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
warranty ضمانت
guarantee ضمانت
warranties ضمانت
guaranty ضمانت
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
bond پیوستگی ضمانت
sanctioning ضمانت اجرا
sanctioned ضمانت اجرا
warranties ضمانت نامه
pecuniary liability ضمانت پولی
express warranty ضمانت صریح
sanction ضمانت اجرا
guaranty ضمانت نامه
contract guarantee ضمانت قرارداد
pledges وثیقه ضمانت
guarantee period دوره ضمانت
guarantor ضمانت کننده
bonded ضمانت شده
guarantors ضمانت کننده
pledged وثیقه ضمانت
upon bail بقیه ضمانت
pledge وثیقه ضمانت
assurance ضمانت وثیقه
assurances ضمانت وثیقه
sanctions ضمانت اجرا
warranty ضمانت نامه
fiduciary bond ضمانت شرافتی
pledging وثیقه ضمانت
bail bond ضمانت نامه
responsibilities ضمانت جوابگویی
suretyship عقد ضمانت
bailable قابل ضمانت
irrepleviable ضمانت برندار
bank bond ضمانت بانکی
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
limplied warranty ضمانت ضمنی
bank guarantee ضمانت بانکی
bondholder ضمانت دار
letter of indemnity ضمانت نامه
bilable ضمانت بردار
irreplevisable ضمانت برندار
responsibility ضمانت جوابگویی
sanctions ضمانت اجرایی قانون
the watch is warranted ضمانت شده است
guaranteed شخص ضمانت شده
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
guarantee شخص ضمانت شده
bailment رهایی به قید ضمانت
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
guarantees شخص ضمانت شده
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
sanction ضمانت اجرایی قانون
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
wages ضمانت حسن انجام کار
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
waged ضمانت حسن انجام کار
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
waging ضمانت حسن انجام کار
wage ضمانت حسن انجام کار
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
pledgeor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
pledgor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
tender bonds ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
export licence جواز صدور مجوز صدور
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
ubi jus, ibi remedium هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com