Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
to go bail for any one
ضمانت کسی راکردن
Other Matches
pecuniary liability
ضمانت ضمانت جبران خسارت
to go it blind
بی پرواکاری راکردن
to break fresh ground
کارنکردهای راکردن
To do something perfunctorily.
سر سری کاری راکردن
disparaged
انکار فضیلت چیزی راکردن
To do something surreptitiously.
زیر زیرکی کاری راکردن
disproved
اثبات کذب چیزی راکردن
disproving
اثبات کذب چیزی راکردن
disproves
اثبات کذب چیزی راکردن
disparages
انکار فضیلت چیزی راکردن
disparage
انکار فضیلت چیزی راکردن
disprove
اثبات کذب چیزی راکردن
conceptualize
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
to play the game
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
reneges
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reneging
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reneged
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
renege
ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
miss
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
misses
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
to wish for something
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
guaranteed
ضمانت
warranty
ضمانت
warranting
ضمانت
warrants
ضمانت
warranted
ضمانت
warrant
ضمانت
bond
ضمانت
guaranty
ضمانت
gurantee
ضمانت
bail
ضمانت
guarantee
ضمانت
guaranty
ضمانت
pledge
[archaic]
[guaranty]
ضمانت
guarantee
ضمانت
warranty
ضمانت
guarantees
ضمانت
suretyship
ضمانت
sponsored by
به ضمانت
sponsorship
ضمانت
sponsion
ضمانت
warranties
ضمانت
mainprise
ضمانت
bondholder
ضمانت دار
sanctions
ضمانت اجرا
bilable
ضمانت بردار
bank guarantee
ضمانت بانکی
bank bond
ضمانت بانکی
bailable
قابل ضمانت
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
pecuniary liability
ضمانت پولی
bail bond
ضمانت نامه
answer
ضمانت کردن
limplied warranty
ضمانت ضمنی
letter of indemnity
ضمانت نامه
vouch for
ضمانت کردن
irreplevisable
ضمانت برندار
irrepleviable
ضمانت برندار
suretyship
عقد ضمانت
guarantee period
دوره ضمانت
fiduciary bond
ضمانت شرافتی
express warranty
ضمانت صریح
guaranty
ضمانت نامه
upon bail
بقیه ضمانت
contract guarantee
ضمانت قرارداد
sanctioning
ضمانت اجرا
sanctioned
ضمانت اجرا
bond
پیوستگی ضمانت
vouch
ضمانت کردن
assurances
ضمانت وثیقه
guarantees
ضمانت کردن
sponsor
ضمانت کردن
sponsoring
ضمانت کردن
sponsors
ضمانت کردن
guarantor
ضمانت کننده
responsibilities
ضمانت جوابگویی
guarantors
ضمانت کننده
responsibility
ضمانت جوابگویی
pledging
وثیقه ضمانت
answered
ضمانت کردن
insure
ضمانت کردن
warranty
ضمانت نامه
pledged
وثیقه ضمانت
guarantee
ضمانت کردن
assurance
ضمانت وثیقه
guaranteed
ضمانت کردن
answers
ضمانت کردن
answering
ضمانت کردن
sanction
ضمانت اجرا
pledges
وثیقه ضمانت
warranties
ضمانت نامه
bonded
ضمانت شده
pledge
وثیقه ضمانت
warrent
ضمانت یاتعهد کردن
the watch is warranted
ضمانت شده است
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
i guarantee his appearance
من ضمانت می کنم که حاضرشود
to bail out
با ضمانت از زندان دراوردن
stand surety for a person
ضمانت کسی را کردن
bail
تضمین ضمانت کردن
act as surety
کفالت یا ضمانت کردن
able to justify bail
قادر به تقبل ضمانت
sanction
ضمانت اجرایی قانون
guaranteed
شخص ضمانت شده
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
guarantee
شخص ضمانت شده
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
warrants
ضمانت کردن مجوز
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
to stand surety for any one
ضمانت کسیرا کردن
bailment
رهایی به قید ضمانت
warrant
ضمانت کردن مجوز
board exchange warranty
ضمانت تعویض برد
warranting
ضمانت کردن مجوز
guarantees
شخص ضمانت شده
warranted
ضمانت کردن مجوز
tender bonds
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
wages
ضمانت حسن انجام کار
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
tender guarantee
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
to vouch for any one's honesty
ضمانت درستی کسی را کردن
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
waged
ضمانت حسن انجام کار
waging
ضمانت حسن انجام کار
guarantees
ضمانت نامه تضمین کردن
wage
ضمانت حسن انجام کار
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
bid bond
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
sanction
مجوز جریمه ضمانت اجرا
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
good performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
pledgor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
pledgeor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
open credit
اعتبار بدون ضمانت نامه
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
30% down payment against bank guaranty
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
bareboat charter
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
ubi jus, ibi remedium
هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com