English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (4 milliseconds)
English Persian
enpassant ضمنا درحین
Other Matches
on duty درحین خدمت
red handed درحین ارتکاب جنایت
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
recursion زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
recursive routine زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
combat liaison حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
recursive routine زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
recursion زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
relocation جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
withal ضمنا
in the mean time ضمنا
by now <adv.> ضمنا
now <adv.> ضمنا
withil ضمنا`
in the interim ضمنا
meantime ضمنا
meanwhile ضمنا
constructively ضمنا"
implicitly ضمنا"
incidentally ضمنا"
tacit ضمنا
adinterim ضمنا
at the same time ضمنا"
by the way ضمنا
by implication ضمنا"
impliedly ضمنا"
by the bye ضمنا
implicity ضمنا"
implied ضمنا" مفهوم
explicity or implicity صراحتا" یا ضمنا"
to smack of something <idiom> ضمنا فهماندن [اصطلاح مجازی]
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
target captain عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted . بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com