Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
English
Persian
interrogarive pronoun
ضمیر پرسش
Other Matches
pronominal
وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
interrogatively
بشکل پرسش بطور پرسش
consciences
ضمیر
pronoun
ضمیر
pronouns
ضمیر
the inward man
ضمیر
ego
ضمیر
egos
ضمیر
PR
ضمیر
conscience
ضمیر
antecedent
مرجع ضمیر
personal pronoun
ضمیر شخصی
antecedents
مرجع ضمیر
d. pronoun
ضمیر اشاره
unconscious
ضمیر نابخود
unconsciously
ضمیر نابخود
the inner man
روح ضمیر
relative pronoun
ضمیر موصول
relative pronouns
ضمیر موصول
my
<pron.>
مال من
[ضمیر ملکی]
reflexive pronoun
ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
we
ضمیر اول شخص جمع
reflexive pronouns
ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
determiners
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determinative
اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
determiner
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
his
ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
test item
پرسش
query
پرسش
questions
پرسش
queries
پرسش
question
پرسش
queried
پرسش
questioned
پرسش
items
پرسش
item
پرسش
querying
پرسش
poseurs
پرسش دشوار
cross-examinations
پرسش و مقابله
point of interrogation
نشان پرسش
item difficulty
دشواری پرسش
cross-examination
پرسش و مقابله
interrogatively
ازراه پرسش
item selection
پرسش گزینی
interrogator
پرسش کننده
interogation mark
نشان پرسش
questtioningly
پرسش کنل
catechise
از راه پرسش
leadingquestion
پرسش راهنما
catechist
ازراه پرسش
item validity
اعتبار پرسش
indirect question
پرسش غیرمستقیم
floorer
پرسش سخت
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
questionary
پرسش نامه
item analysis
تحلیل پرسش
oblique question
پرسش غیرمستقیم
catechize
از راه پرسش
poseur
پرسش دشوار
cross-examining
پرسش کردن از
cross-examines
پرسش کردن از
cross-examined
پرسش کردن از
cross-examine
پرسش کردن از
question marks
پرسش نشان
question mark
پرسش نشان
debriefs
پرسش کردن
debriefed
پرسش کردن
debrief
پرسش کردن
poser
پرسش دشوار
posers
پرسش دشوار
inquiry
پرسش بازجویی
question
تردید پرسش
questioningly
پرسش کنان
inquiries
پرسش بازجویی
interrogators
پرسش کننده
questioned
تردید پرسش
questions
تردید پرسش
catechisms
پرسش نامه مذهبی
catechism
پرسش نامه مذهبی
item discrimination index
ضریب افتراق پرسش
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
this very question
دقیقا همین پرسش
leap frog test
آزمایش پرسش قورباغه
multiple choice item
پرسش چند گزینهای
open ended question
پرسش باز پاسخ
interrogator responsor
دستگاه پرسش- پاسخ
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
catechise
از راه پرسش یاددادن
quiz
شوخی پرسش و ازمون
catechize
از راه پرسش یاددادن
circularize
پرسش نامه فرستادن
quizzes
شوخی پرسش و ازمون
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
leading question
پرسش راهنمایی کننده
to overwhelm with questions
غرق پرسش کردن
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
multiple-choice
وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
enquires
پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial
مقرون به سخت گیری در پرسش
inquired
پرسش کردن جویا شدن
inquire
پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
inquires
پرسش کردن جویا شدن
enquired
پرسش کردن جویا شدن
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p angone with questions
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
to p any one with question
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
querying
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly
تحقیق کنان پرسش کنان
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com