Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (7 milliseconds)
English
Persian
codicil
ضمیمه وصیتنامه
codicils
ضمیمه وصیتنامه
Other Matches
probate
تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
excursus
مقالهء ضمیمه ضمیمه تشریحی
annex
ضمیمه کردن ضمیمه
annexing
ضمیمه کردن ضمیمه
annexes
ضمیمه کردن ضمیمه
last will
وصیتنامه
last will and testament
وصیتنامه
script
وصیتنامه
wills
وصیت وصیتنامه
willed
وصیت وصیتنامه
will
وصیت وصیتنامه
codicil
مکمل وصیتنامه
codicillary
مکمل وصیتنامه
revocation of probate
لغو وصیتنامه
codicils
مکمل وصیتنامه
testamentary
مربوط به وصیتنامه
military testament
وصیتنامه نظامی
revocation of probate
بطلان وصیتنامه
proving a will
اثبات صحت وصیتنامه
holocaust
وصیتنامه خود نوشت
probate duty
هزینه تصدیق وصیتنامه
holocausts
وصیتنامه خود نوشت
consents
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consented
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consent
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consenting
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
military testament
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
addenda
ضمیمه
insertion
ضمیمه
addendum
ضمیمه
annex
ضمیمه
annexes
ضمیمه
annexing
ضمیمه
appendices
ضمیمه
enclosure
ضمیمه
enclosures
ضمیمه
exhibits
ضمیمه
exhibiting
ضمیمه
attached
ضمیمه
comprising
<prep.>
به ضمیمه
including
<prep.>
به ضمیمه
inclusive of
<prep.>
به ضمیمه
appendage
ضمیمه
appendages
ضمیمه
accompaniments
ضمیمه
accompanying
ضمیمه
apendix
ضمیمه
appendant
ضمیمه
appurtenance
ضمیمه
appurtenence
ضمیمه
thereto attached
ضمیمه به ان
exhibited
ضمیمه
supplements
ضمیمه
amendment
ضمیمه
supplementing
ضمیمه
complemented
ضمیمه
amendments
ضمیمه
supplemented
ضمیمه
complement
ضمیمه
supplement
ضمیمه
complementing
ضمیمه
complements
ضمیمه
including
به ضمیمه
appendix
ضمیمه
appendixes
ضمیمه
attachment
ضمیمه
exhibit
ضمیمه
accompaniment
ضمیمه
attaching
ضمیمه کردن
vermiform appendix
ضمیمه اعور
postscript
ضمیمه کتاب
postscripts
ضمیمه کتاب
appendixes
ضمیمه ذیل
attaches
ضمیمه کردن
extrinsic
جزئی ضمیمه
given in
ضمیمه شده
attach
ضمیمه کردن
add
ضمیمه کردن
append
ضمیمه کردن
subjoin
ضمیمه کردن
attributed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
attached
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
annexed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
affected
[added]
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
attachment
ضبط ضمیمه
attachment
ضمیمه الصاق
affixed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
arrangement
ضمیمه قرارداد
arrangements
ضمیمه قرارداد
tag
ضمیمه کردن
tags
ضمیمه کردن
tags
ضمیمه شدن به
tag
ضمیمه شدن به
appendix
ضمیمه ذیل
enclosed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
enclose
ضمیمه کردن
affixing
ضمیمه کردن
affixes
ضمیمه کردن
enclosed
ضمیمه شده
adjuncts
ملازم ضمیمه
adjunct
ملازم ضمیمه
affixed
ضمیمه کردن
annexed
ضمیمه منضم
affix
ضمیمه کردن
accompanied
ضمیمه کردن
accompanies
ضمیمه کردن
accompany
ضمیمه کردن
tack
ضمیمه کردن
adject
ضمیمه کردن
tacks
ضمیمه کردن
encloses
ضمیمه کردن
tacking
ضمیمه کردن
adjoint
مشوق ضمیمه
enclosing
ضمیمه کردن
tacked
ضمیمه کردن
cirrus
اویز ضمیمه
an a to a dictionary
ضمیمه فرهنگ
pendants
بی تکلیف ضمیمه شده
annex
پیوستن ضمیمه سازی
cirrate
دارای زائده و ضمیمه
adjunction
ضمیمه مشاع سازی
pendant
بی تکلیف ضمیمه شده
annexing
پیوستن ضمیمه سازی
addition
اسم اضافی ضمیمه
annexes
پیوستن ضمیمه سازی
attachment
توقیف کردن ضمیمه
annexation
ضمیمه سازی انضمام
the a invoice
صورت حساب ضمیمه
additions
اسم اضافی ضمیمه
attachment
ضمیمه اثاث جمع اوری
supplements
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplementing
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
glossaries
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossary
واژه نامه ضمیمه کتاب
supplemented
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplement
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
schedules
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
scheduled
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
copy of his letter is here with enclosed
رونوشت نامه وی ضمیمه است
tagged
بر چسب زده ضمیمه دار
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
attachable
قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
attachment
توقیف و ضبط شخص یا مال به دلایل قانونی ضمیمه
aston
[British E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron
[American E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
accession book
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
appendicitis
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
attach
پیوست کردن ضمیمه کردن
attaching
پیوست کردن ضمیمه کردن
attaches
پیوست کردن ضمیمه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com