Dictiornary-Farsi | طاقت قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
staying power	طاقت قدرت


Other Matches

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
longanimity	طاقت
iron nerves	طاقت
nerves of steel	طاقت
of little patience	بی طاقت
gameness	طاقت
indefatigability	طاقت
sufferance	طاقت
bearing	طاقت
able-bodied	طاقت
lip	طاقت
patience	طاقت
breaking point	طاقت
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
overwhelmingly	طاقت فرسا
overbearing	طاقت فرسا
overwhelming	طاقت فرسا
stamina	طاقت استقامت
tolerate	طاقت داشتن
tolerated	طاقت داشتن
to keep it up	طاقت اوردن
torturous	طاقت فرسا
gutting	طاقت جرات
to nerve oneself	طاقت اوردن
guts	طاقت جرات
gut	طاقت جرات
troublous	طاقت فرسا
astringent	طاقت فرسا
to lose patience	بی طاقت شدن
tolerates	طاقت داشتن
tolerating	طاقت داشتن
stifling	طاقت فرسا
tedium	طاقت فرسایی
cumbersome	طاقت فرسا
nerves	وتر طاقت
tiresome	طاقت فرسا
nerve	وتر طاقت
intolerance	طاقت فرسایی
patience of hunger	طاقت گرسنگی
intolerancy	طاقت فرسایی
overhelming	طاقت فرسا
she cannot bear heat	طاقت گرما را ندارد
endure	طاقت چیزی راداشتن
endured	طاقت چیزی راداشتن
to stand pain	دردردکشیدن طاقت اوردن
endures	طاقت چیزی راداشتن
gameness	طاقت تحمل مصائب
long wind	طاقت زیاد دویدن
demanding	طاقت فرسا سخت
severe	طاقت فرسا شاق
severest	طاقت فرسا شاق
severer	طاقت فرسا شاق
to live through something	طاقت چیزی را داشتن
onerous	دشوار طاقت فرسا
quarter horse	اسب کوتاه وپر طاقت
stick it out <idiom>	طاقت آوردن ،ادامه دادن
broad shoulders	نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
zing	قدرت
posses	قدرت
strengths	قدرت
capability	قدرت
strength	قدرت
powering	قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
potency	قدرت
godown	قدرت
commanding	با قدرت
power	قدرت
nerve	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
powered	قدرت
vis	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
power takeoff	قدرت
authority	قدرت
force	قدرت
vigor	قدرت
will power <idiom>	قدرت
forces	قدرت
powers	قدرت
forcing	قدرت
sovereignty	قدرت
strenght	قدرت
ability	قدرت
vim	قدرت
posse	قدرت
abilities	قدرت
world power	قدرت دنیوی
will to power	قدرت خواهی
voltage source	منبع قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
hiding power	قدرت پوشش
power switch	کلید قدرت
great power	کشور با قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
will-power	قدرت اراده
heam yoei vooly	تئوری قدرت
world power	قدرت جهانی
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
generator output	قدرت مولد
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
explosive force	قدرت انفجار
fire power	قدرت تیراندازی
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
cogency	قدرت عقیده
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
detectability	قدرت اشکارسازی
detection range	قدرت اکتشافی
diagonal power	قدرت قطری
fire power	قدرت اتش
fasces	قدرت مجازات
combat power	قدرت رزمی
explosive energy	قدرت انفجار
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
effective power	قدرت موثر
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
driving power	قدرت محرکه
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
basicity	قدرت بازی
resolving power	قدرت تفکیک
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
power test	ازمون قدرت
refractive power	قدرت شکست
reflecting power	قدرت انعکاس
receptivity	قدرت پذیرش
retentivity	قدرت نگهداری
rating plate	پلاک قدرت
saber rattling	قدرت نمایی
scattering power	قدرت پراکندگی
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power	قدرت بحری
input power	قدرت ورودی
increase of power	افزایش قدرت
useful power	قدرت مفید
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
imperium	قدرت مطلقه
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
ionic strength	قدرت یونی
seapower	قدرت دریایی
social power	قدرت اجتماعی
pi accepting	قدرت پی پذیری
source of power	منبع قدرت
strenght	قدرت شدت
palgwe	فوق قدرت
super power	ابر قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
low power stage	طبقه کم قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
heavens	قدرت پروردگار
cans	قدرت داشتن
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام