Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
category
طبقه نگهداری
Other Matches
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify
طبقه طبقه کردن
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
conservation
نگهداری
sustenance
نگهداری
protection
نگهداری
sustentation
نگهداری
keeping
نگهداری
preservation
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
guardianship
نگهداری
retinues
نگهداری
upkeep
نگهداری
sustention
نگهداری
detentions
نگهداری
retinue
نگهداری
storage
نگهداری
internment
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
custody
نگهداری
maintenance
نگهداری
detention
نگهداری
safe keeping
نگهداری
holding
نگهداری
retention
نگهداری
detainer
نگهداری
safe guard
نگهداری
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
program maintenance
نگهداری برنامه
tenure
نگهداری اشغال
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
hold
ایست نگهداری
holds
ایست نگهداری
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
LSD
نگهداری تحویل
record keeping
نگهداری سوابق
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
conserves
نگهداری کردن
warehousing
نگهداری در انبار
conserved
نگهداری کردن
retentivity
قدرت نگهداری
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
safeguarded
نگهداری کردن
support
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
categories of maintenance
طبقات نگهداری
account
نگهداری حسابها
holding capacity
فرفیت نگهداری
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
care of supplies
نگهداری اماد
maintenance
نگهداری و تعمیر
holding time
زمان نگهداری
maintenance
تعمیر و نگهداری
upkeep
نگهداری کردن
holding costs
مخارج نگهداری
safeguard
نگهداری کردن
categories of maintenance
انواع نگهداری
conserving
نگهداری کردن
maintenance status
وضعیت نگهداری
field capacity
فرفیت نگهداری
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
keeps
نگهداری کردن
care
نگهداری موافبت
cares
نگهداری موافبت
maintains
نگهداری کردن
maintrain
نگهداری کردن
energy preservation
نگهداری انرژی
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
field maintenance
نگهداری در صحرا
maintained
نگهداری کردن
field maintenance
نگهداری صحرایی
manage
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
keep
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
levels of maintenance
ردههای نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
maintenance cost
هزینه نگهداری
to maintain a road
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
to take keep
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
tended
نگهداری کردن از
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
granfather file
نگهداری می شوند
tending
نگهداری کردن از
tends
نگهداری کردن از
interludes
نگهداری مقدماتی
interlude
نگهداری مقدماتی
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
the keeping of a festival
نگهداری عید
cared
نگهداری موافبت
tenability
قابلیت نگهداری
depot maintenance
نگهداری دپویی
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
software maintenance
نگهداری نرم افزار
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
support
تایید کردن نگهداری
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
gasholder
محل نگهداری بنزین
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
gasholders
محل نگهداری بنزین
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
depositery
محل نگهداری سپرده
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote maintenance
نگهداری از راه دور
managements
اجرا و نگهداری شبکه
baby farm
محل نگهداری کودکان
management
اجرا و نگهداری شبکه
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
mew
دراصطبل نگهداری کردن
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
file maintenaee
اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
lay up
<idiom>
گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com