Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع
subclass
طبقه پست وپایین اجتماع
underclass
طبقه پست وپایین اجتماع
Search result with all words
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
Other Matches
subclass
طبقه سوم
[اجتماع]
underclass
طبقه سوم
[اجتماع]
lower class
طبقه سوم
[اجتماع]
scum
طبقه وازده اجتماع
franklin
طبقه متوسط اجتماع
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
skips
بالا وپایین رفتن
hods
بالا وپایین پریدن
teeters
بالا وپایین رفتن
teetering
بالا وپایین رفتن
teetered
بالا وپایین رفتن
skipped
بالا وپایین رفتن
teeter
بالا وپایین رفتن
hod
بالا وپایین پریدن
skip
بالا وپایین رفتن
forepeak
مخزن جلو وپایین کشتی
foremast
دگل جلو وپایین کشتی
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
scend
در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
deal lift
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
centaur
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
vertical
متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
dropping
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify
طبقه طبقه کردن
lubber's hole
سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
conjunctions
اجتماع
unions
اجتماع
conjunction
اجتماع
union
اجتماع
reunion
اجتماع
hurricane
اجتماع
mustered
اجتماع
processions
اجتماع
mustering
اجتماع
associations
اجتماع
assemblages
اجتماع
association
اجتماع
reunions
اجتماع
gathering
اجتماع
gatherings
اجتماع
consensus
اجتماع
milieu
اجتماع
milieus
اجتماع
milieux
اجتماع
musters
اجتماع
procession
اجتماع
muster
اجتماع
assemblage
اجتماع
community
اجتماع
meetings
اجتماع
socio-
اجتماع
commonweal
اجتماع
societies
اجتماع
public meeting
اجتماع
society
اجتماع
meeting
اجتماع
communities
اجتماع
hurricanes
اجتماع
communing
اجتماع تعاونی
parade
اجتماع مردم
overloads
اجتماع مهاجمان
assembly
اجتماع انجمن
overload
اجتماع مهاجمان
flocculate
اجتماع کردن
overloaded
اجتماع مهاجمان
communes
اجتماع تعاونی
concourse
محل اجتماع
concourses
محل اجتماع
congregating
اجتماع کردن
congregates
اجتماع کردن
congregated
اجتماع کردن
congregate
اجتماع کردن
commune
اجتماع تعاونی
communed
اجتماع تعاونی
aggregation
اجتماع توده
rally
اجتماع مجدد
rallies
اجتماع مجدد
turn out
اجتماع ازدحام
societies
جامعه اجتماع
society
جامعه اجتماع
klatch
اجتماع خودمانی
klatsch
اجتماع خودمانی
official meeting
اجتماع رسمی
crowd
شلوغی اجتماع
crowds
شلوغی اجتماع
parades
اجتماع مردم
meetings
ملاقات اجتماع
meeting
ملاقات اجتماع
rallied
اجتماع مجدد
therapeutic community
اجتماع درمانی
parading
اجتماع مردم
societal
وابسته به اجتماع
collection
اجتماع مجموعه
collections
اجتماع مجموعه
paraded
اجتماع مردم
guildhall
محل اجتماع اصناف
guildhalls
محل اجتماع اصناف
riots
اجتماع و بلوا کردن
rioting
اجتماع و بلوا کردن
rioted
اجتماع و بلوا کردن
riot
اجتماع و بلوا کردن
scurf
شوره سر وازده اجتماع
grass roots
اجتماع محلی منشاء
The various strata of society.
طبقات مختلف اجتماع
trigon
اجتماع سه ستاره باهم
riotous assembly
اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
the rabble
طبقات پایین اجتماع
community psychology
روانشناسی اجتماع نگر
pentapolis
اجتماع پنج شهر
ratag
طبقات پایین اجتماع
accru
اجتماع فراهم شدگی
union
[set theory]
اجتماع
[مجموعه]
[ریاضی]
lower class
سطح پایین
[اجتماع]
subclass
سطح پایین
[اجتماع]
underclass
سطح پایین
[اجتماع]
huddled
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
forums
بازار محل اجتماع عموم
forum
بازار محل اجتماع عموم
huddle
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
haunts
محل اجتماع تبه کاران
huddling
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
haunt
محل اجتماع تبه کاران
redezvous
وعده ملاقات اجتماع مجدد
guilds
اتحادیه محل اجتماع اصناف
guild
اتحادیه محل اجتماع اصناف
upperclassman
عضو صنوف ممتازه اجتماع
vespiary
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
upper classes
وابسته به طبقات بالای اجتماع
unsociable
گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
foyer
مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyers
مرکز اجتماع راهرو بزرگ
forgather
گرد امدن اجتماع کردن
communitarian
عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
upper class
وابسته به طبقات بالای اجتماع
antisocial
مخل اجتماع دشمن جامعه
routed
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
rout
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
routs
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
outside art
[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
camporee
اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
casework
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
antisocial
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
social disease
بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
grade
طبقه
phased
طبقه
ranked
طبقه
ranks
طبقه
stage
طبقه
rank
طبقه
lain
طبقه
grades
طبقه
stratum
طبقه
stages
طبقه
pigeonhole
طبقه
strips
طبقه
ilk
طبقه
stories
طبقه
storeys
طبقه
floor
طبقه
floored
طبقه
floors
طبقه
storey
طبقه
laminate
طبقه طبقه
genre
طبقه
single stage
یک طبقه
first class
طبقه یک
folium
طبقه
two storeyed
دو طبقه
genres
طبقه
straticulate
طبقه طبقه
story=storey
طبقه
phase
طبقه
phases
طبقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com